زیر این سقف کبود
زیر این شعله سنگین سکوت
اگر از تو یادی نکنم می میرم
از مضارع ها و ماضی ها خسته شده ام
دلم برای یک حال ساده تو را دیدن تنگ است
فاصله را بگو به خود نبالد
خاطره ی بودن با تو تمام فاصله ها را می شکند
دلگیرم از تمام الفبای بی کسی
به خصوص این پنج حرف : ف ا ص ل ه
می دونی مترسک به کلاغ چی گفت؟
گفت: هر چی می خوای نوک بزن ولی تنهام نذار
نیم نگاهت را به تمامی دنیا نخواهم فروخت بی آنکه ذره ای به یادم باشی !!!
صد دفعه گفتم لباساتو جلوم تکون نده
دکتر گفته به گرد گلها حساسیت دارم !!!
زندگی آن قدر ابدی نیست که بتوان مهربان بودن را به فردا انداخت
قدر یاران قدیمی را بدان ای نازنین !
فرش های کهنه را مردم گران تر می خرند !!!
غزل غزل بیاد تو
قدم قدم فدای تو
نفس نفس برای تو
منم همش بیاد تو
دوباره فال حافظ می گیرم
دوباره توی فالمی
همیشه در خیالتم
اگر چه بی خیالمی
نفس بده که برایت نفس نفس بزنم
نفس به جز تو نخواهم برای کس بزنم
مرا اسیر خودت کرده ای دعایی کن
که آخرین نفسم در این قفس بزنم
کاش میشد قصه رفتن را وقت گفتن بی صدا تغییر داد
کاش میشد سرنوشت خویش را خود نوشت و بر کف تقدیر داد
خدایا
آنکه در تنهاترین تنهاییم تنهای تنهایم گذاشت
خواهشی دارم تو در تنهاترین تنهاییش تنهای تنهایش نذار