oknews اکی نیوز

oknews اکی نیوز

oknews اکی نیوز oknews20@gmail.com
oknews اکی نیوز

oknews اکی نیوز

oknews اکی نیوز oknews20@gmail.com

شعر ترانه

شعر ترانه

حقیقت داره دلتنگی


دلیل اینکه آرومم امید لمس دستاته
همین لبخند پنهانی کنار لحن گیارته
دلیل اینکه تنهاییم همین دستایه تنهامه
همین دنیای تاریکم همین تردید چشمامه
شبیه حس قدیمام دچار شک وبی رنگی
من ارومم توتنهایی حقیقت داره دلتنگی
لا لا لا لا

هنوزم میشه عاشق شد هنوزم حال من خوبه
ببین دنیا پر از رنگه هنوزم عشق محکومه
لا لا لالا

تو دلگیری نمی دونی چه رویایی به من دادی
اگه فکر می کنی مردم برو رد شو تو آزادی
نمی دونی چقدر شخته تو پشت نبض دیواری
نمی دونم تو این روزا چه احساسی به من دادی
شبیه حس قدیمام دچار شک وبی رنگی
من ارومم توتنهایی حقیقت داره دلتنگی
لا لا لا لا

نه اینکه سرد ومغرورم نه اینکه دور از احساسم
بزار دست دسم باشه بزار رویا رو بشناسم
تمام شهر خوابیدن من از فکر تو بیدارم
یه روز می فهمی از چشام چه احساسی به تو دارم

شبیه حس قدیمام دچار شک وبی رنگی
من ارومم توتنهایی حقیقت داره دلتنگی
لا لا لا لا


 شیرین


بذار همه بپرسن این کیه داره می خونه
بذار غم ته ترانه ها گفته نمونه
بذار بفهمن این صدای خسته مال من نیست
بذار همه بدونن این ترانه مال اونه

می خوام بخونم از چشای تو نگو نمی شه
غمی که از نگاه تو می یاد ترانه می شه
تو شیرینی بانمک ترین ترانه هامی
نه دیروزی نه امروزی توفردایی همیشه

می خوام بخونم از چشای تو نگو نمی شه
غمی که از نگاه تو می یاد ترانه می شه  
تو شیرینی بانمک ترین ترانه هامی
نه دیروزی نه امروزی توفردایی همیشه

نشونیه تورو شبیه گریام می دونم
می خوام گمت کنم نبینمت اگه بتونم
میون خاطرات من نشستی گم نمی شی
اگه هستی اگه نیستی می خوام برات بخونم

میون خاطرات من نشستی گم نمی شی
{می خوام بخونم از چشای تو نگو نمی شه
غمی که از نگاه تو می یاد ترانه می شه
تو شیرینی بانمک ترین ترانه هامی
نه دیروزی نه امروزی توفردایی همیشه } (2)

نه دیروزی نه امروزی تو فردایی همیشه


شهزاده


شهزاده ی آسمونی
گفتی که پیشم میمو نی

برای این دل پر غم
آواز شادی می خوانی

عشق تو آتیش به پا کرد
با من تو رو آشنا کرد

بی اونکه حرفی بگویم
راز منو بر ملا کرد

یه لحظه بی تو نبودم
یه لحظه بی تو نزیستم

یه روز سراغمو می گیری
روزی که من دیگه نیستم


جان بابا


هرجا که دیدی عاشقی
شکوه از یار خود بر زبان داشت

هر جا شنیدی نا له ای
از دلی ریشه در عمق جان داشت

از عشق او خواندی
هر دم اشک افشاندی
بر او تنها می شدی تسلّا

گاهی با آوازت
با بال پروازت
یارش بودی تا به اوج رویا


جان بابا بشنو از من
زندگی شادی و غصّه دارد

روح و جانش غم نبیند
بر خدا هر که دل می سپارد

در دوران پیری
ایّام دلگیری
می خوام باشی تو عصای دستم

من موجم تو دریا
من خاکم تو صحرا
هر جا باشی در بر تو هستم

کاش چون تو بخوانم ترانه
ای خدا حاجتش را بر آور

چون تو نامی شوم در زمانه
این بود لطف داور


بچه خیابونی


بچه های خیابونی
بیتابن از سرگردونی
مهاجرهای شب زده
کجا برن به مهمونی
چی کار کنن زمستونی

آهای شما که درد و غم ندارین
پیش کسی قامت خم ندارین
سکه خوشبختی به نام شماست
غصه نان بیش و کم ندارین

بچه های خیابونی
بیتابن از سرگردونی
مهاجرهای شب زده
کجا برن به مهمونی
چی کار کنن زمستونی

زندگی با همه خوبیش واسشون دنیایی زشته
نمیدونن دست تقدیر واسه اونا چی نوشته
یکی خوابه یکی بیدار یکی سالم یکی بیمار
یکیشون تنش رو خاکه یکیشون سرش رو خشته

بچه های خیابونی
بیتابن از سرگردونی
مهاجرهای شب زده
کجا برن به مهمونی
چی کار کنن زمستونی

آه ای خدا که اسم تو تنها دوای درده
کی میشه این چرخ فلک به کامشون بگرده
گفتی منو صدا بزن تا برسم به دادت
ببین غمه این آدما منو دیوونه کرده منو دیوونه کرده

بچه های خیابونی
بیتابن از سرگردونی
مهاجرهای شب زده
کجا برن به مهمونی
چی کار کنن زمستونی


راز دل


تازه داشتم سر میذاشتم
روی شونه هات که رفتی

تازه داشتم گل میکاشتم
روی گونه هات که رفتی

تازه داشتم با نگات جون میگرفتم
کام دل از چرخ گردون میگرفتم

تازه داشتم به امید مهربونیت
غصه از دل پریشون میگرفتم

تازه داشتی گل میگفتی
غصه هامو میشنفتی
شک نداشتم میگی آخر
توهم از چشام میافتی

نکنه رسیده اونروز
که نگاه ازم بگیری
واسه قربونی چشمات
زندگیمو نپذیری

کاشکی همدمم تو بودی
توی این خلوت خونه
بتو راز دل میگفتم
با زبونی عاشقونه

تو یه شبنمی که هر صبح
میاره هوای تازه
زندگی ناسازه اما
توبخوای بامن میسازه


فسانه


به سحر مرغ حق زد این ترانه
که جهان سر به سر بود فسانه

مخوری تو فریب رنگ دنیا
سر سازش ندارد این زمانه

بده ساقی آن شراب معرفت سوز
تو بزن مطرب نوای عارفانه

که اگر ماند زتو نام و یادی
بود این تفصیر عمر جاودانه

تو به زخمه ی تار با نوای بسیار دل خسته بسپار
راه غیر هموار معبری پر از خار منو عمرو تکرار

دیگر صدای مرغ عشق سرود عاشقانه نیست
شور شر دلدادگی در شعر و در ترانه نیست

در گیر و دار روزگار در هر خزان و هر بهار
دنیای رنگ و وارنگ هر لحظه ای به یک رنگ

بر جمع زدن سنگ

در حد یک اشاره هر آدمی نداره عمر دوباره

زندگی به جز صفا نیست
همدمش با رنج ما کیست

حاصلش سرای باقیست

خوب و بد نمانده بر جا
شادیش امروز اینجا

کس ندیده صبح فردا

به سحر مرغ حق زد این ترانه
که جهان سر به سر بود فسانه

مخوری تو فریب رنگ دنیا
سر سازش ندارد این زمانه

بده ساقی آن شراب معرفت سوز
تو بزن مطرب نوای عارفانه

که اگر ماند زتو نام و یادی
بود این تفصیر عمر جاودانه


عشق و هوس


نبینمت غمگین باشی
باغصه همنشین باشی
دلم میخواد توزندگی
گل باشی بهترین باشی

میخوام بگم یک کلمه
حرفی که توی دلم
هم سختمه نگفتنش
هم گفتنش مشکلمه
میخوام بگم که تیر غم
توی دلم کمونه زد
واژه عین وشین وقاف
روی لبم جوونه زد

عزیزمن تو زندگی
عشق که گنج آدمه
این زندگی بدون عشق
مثل یه خواب درهمه
اما هوس یه آتیشه

باآتیش بازی نکن
هدر نده زندگیتو
خونه براندازی نکن

میخوام بگم که تیر غم
توی دلم کمونه زد
واژه عین وشین وقاف
روی لبم جوونه زد

به سوی عشق ابدی
مرغ دلم پر میزنه
فرشته اقبال من
انگار داره در میزنه
عشقی که در دل منه
یه هدیه خداییه
نشونه ای از زندگی
بایه جهان زیباییه


فردا


به شام تیره ام صبح سپیدی
طلوع تازه ای نور امیدی
تو مظهر وفائی
پر از مهری و لبریز از صفائی ، صفائی ، صفائی
تو با سرشت پاکت
ز بدخواهی و بد دلی جدائی جدائی جدائی

یارا یارا یارا برام یگانه هستی
تنها عشق پاکی تو جاودانه هستی

رهایم کردی از این جا پریشانی
همیشه منتظر هستم که میایی
به فرداهای بهتر دادی امیدم
که با شادی بود فردا تماشایی

برای من یگانه ، توهستی ، تو هستی
فروغ جاودانه ، تو هستی تو هستی

برای من یگانه ، توهستی ، تو هستی
فروغ جاودانه ، تو هستی تو هستی

یارا یارا یارا برام یگانه هستی
تنها عشق پاکی ، تو جاودانه هستی

به شام تیره ام صبح سپیدی
طلوع تازه ای نور امیدی

تو مظهر وفائی
پر از مهری و لبریز از صفائی ، صفائی ، صفائی
تو با سرشت پاکت
ز بدخواهی و بد دلی جدائی جدائی جدائی

یارا یارا یارا برام یگانه هستی
تنها عشق پاکی تو جاودانه هستی


ازمن جدا مشو


از من جدا مشو که تو ام نور دیده ای
آرام جان و مونس قلب رمیده ای
از دامن تو دست ندارند عاشقان
پیراهن صبوری ایشان دریده ای


خداحافظ


خداحافظ برای تو چه آسان بود
ولی قلب من از این واژه لرزان بود

خداحافظ برای تو رهایی داشت
برای من غم تلخ جدایی داشت

خداحافظ طلوع من غروب من
خداحافظ تو ای محبوب خوب من

سلام تو طلوع پاک شبنم بود
غروب ظلمت تاریکی وغم بود

سلام تو شروع آشناییها
نوید مهربانی ها زمان همزبانیها

دریغ از قطره های اشک سوزانم که از بیداد تو بر رخ چکیده
خزان زندگی آمد دل افسرده بعد از تو بهاری را ندیده

خداحافظ
خداحافظ
خداحافظ


برای آخرین بار


برای آخرین بار ، خداکنه بباره
تو این شب کویری ، یه قطره از ستاره

همیشه بودی و من ، تو رو ندیدم انگار
بگو بگو که هستی ، برای آخرین بار

وقتی دوری ، تنهایی نزدیکه
قلبم بی تو ، میترسه ، تاریکه

چه لحظه ها که بی تو ، یکی یکی گذشتن
عمرمو بردن اما ، یه لحظه بر نگشتن

تو چشم من نگاه کن ، منو به گریه نسپار
حالا که با تو هستم ، برای اولین بار

برای آخرین بار

وقتی دوری ، تنهایی نزدیکه
قلبم بی تو ، میترسه ، تاریکه


خیال تو


خیالتو می دزدم از تو شبستون خواب
تو ابرا پنهون میشم یه وقت نبینه مهتاب

بارون میشم می بارم تو آسمون چشمات
که رو زمین به یاد همه بمونه چشمات

بخوای نخوای فقط تو بیای نیای فقط تو
تو . تو . فقط تو آهای آهای فقط تو

از سر پرچین شب وقتی سرک می کشی
مهتاب هاج و واج و پائین ترک می کشی

می یاد واسه تماشا می افته تو حوض نور
اونجا که عکس چشمات افتاده از راه دور

بخوای نخوای فقط تو بیای نیای فقط تو
تو . تو . فقط تو آهای آهای فقط تو

تو ترمه نگاهم چشات گلابتونه
گذشتن از تو سخته محاله دل بتونه

یه گوشه تو قلب هر آدمی نوشته
با عشق میشه پنبه کرد هر چی که غصه رشته


لبخند اجباری


خسته ام از لبخند اجباری خسته ام از حرفای تکراری
خسته از خواب فراموشی زندگی با وهم بیداری

این همه عشقای کوتاه و این تحمل های طولانی
سرگذشت بی سرانجام گمشدن تو فصل طوفانی

حقیقت پیش رومون بود ولی باور نمیکردیم
همینه روز روشن هم پی خورشید می گردیم

نشستیم روبروی هم تو چشمامون نگاهی نیست
نه با دیدن نه با گفتن به قدر لحظه راهی نیست

من و تو گم شدیم انگار تو این دنیای وارونه
که دریاشم پر از حسرت همیشه فکر بارونه

سراغ عشقو می گیریم تو اشک گریه ی آخر
تو دریای ترک خرده میون موج خاکست


انگار نه انگار


کنج خونه نشستی و
درو رو دنیا بستی و
از بس شکایت می کنی
به مردن عادت می کنی
هی میگی تقدیر منه
نمیگی تقصیر منه
تو این وسط چی کاره ای
که عمریه آواره ای

بهش میگم بسه دیگه
چیکار داری کی چی میگه
نذار خودتو سر کار انگار نه انگار
میگم هنوز دیر نشده
هنوز دلت پیر نشده
پاشو و دست رو دست نذار انگار نه انگار

توی گذشته موندی و
هی دلتو سوزوندی و
هر چی میگم بخند یه بار انگار نه انگار

انگار همه بیکارن و
دشمنی با تو دارن و
همش باتو بد میکنن
راه تو رو سد میکنن

اینا همش بهونته
کارای بچه گونته
چشم دلت تا نبینه
صد سال دیگم همینه

این دیگه حرف آخره
عمر تو داره میگذره
تموم که شد به روت نیار انگار نه انگار


وقتی که نباشی


کوچه وقتی که نباشی
رگ خشکیده شهر
ماه تو گوش خونه گفته
دیگه با پنجره قهر

سقف دلبستگی بی تو
واسه من سایه نداره
دلم از روزی که رفتی
دیگه همسایه نداره

تو پی کدوم ستاره
پشت ابرا خونه کردی
رفتی و چیزی نگفتی
گریه رو بهونه کردی

من سوال ساده تو
تو جواب مشکل من
ردپای رفتن تو
روی صحرای دل من

کوچه وقتی که نباشی
رگ خشکیده شهر
ماه تو گوش خونه گفته
دیگه با پنجره قهر

سقف دلبستگی بی تو
واسه من سایه نداره
دلم از روزی که رفتی
دیگه همسایه نداره

وقتی آسمون شبهام
زیر سایه چشات
وقتی حتی این ترانه
رنگ غربت صدات

نمی ذارم این دو راهی
سر راه ما بشینه
نمی ذارم این جدایی
رنگ فردا رو ببینه

کوچه وقتی که نباشی
رگ خشکیده شهر
ماه تو گوش خونه گفته
دیگه با پنجره قهر

سقف دلبستگی بی تو
واسه من سایه نداره
دلم از روزی که رفتی
دیگه همسایه نداره

شب با فانوس اشکت
می برم به روشنایی
با تو میرسم دوباره
به طلوع آشنایی

می دونم هر جا که باشی
دل تو اهل همین جاست
واسـه من تو ایــنجــا
اول و آخر دنیاست (2)


غریبانه


هر چی آرزوی خوبه، مال تو
هرچی که خاطره داری، مال من

اون روزای عاشقونه، مال تو
این شبای بیقراری، مال من

منمو، حسرت با تو ما شدن
تو ای یو، بدون من رها شدن

آخر غربت دنیاست مگه نه
اول دوراهی آشنا شدن

تو نگاه آخر تو
آسمون خونه نشین بود
دلتو شکسته بودن
همه ی قصه همین بود

می تونستم با تو باشم

مثه سایه مثل رویا
اما بیدارمو بی تو
مثه تو تنهای تنها

هر چی آرزوی خوبه، مال تو
هرچی که خاطره داری، مال من

اون روزای عاشقونه، مال تو
این شبای بیقراری، مال من

هر چی آرزوی خوبه، مال تو
هرچی که خاطره داری، مال من

اون روزای عاشقونه، مال تو
این شبای بیقراری، مال من


ترانه خونه


تا دل ترانه خونه
دل من ترانه خونه
چرا بی تپش بمونه
دل این ترانه خونه

وقتی آسمون قفس شد
باز هوای قصه پس شد
دم آخر سقوطم
یه ستاره هم نفس شد

ستاره با چشای تو
شبونه آفتابی می شه
با سایه ی تو کوچه مون
دوباره مهتابی می شه

تا به رویا دل سپردم
تورو تا خاطره بردم
شبا رو دونه به دونه
تو چشای تو شمردم

نذار این خار تو باشه
غصه دنبال تو باشه
اگه گاهی نگرونی
دل من مال تو باشه

ستاره با چشای تو
شبونه آفتابی می شه
با سایه ی تو کوچه مون
دوباره مهتابی می شه

اگه بغضو بشه خندید
میشه پشت پرده رو دید
می شه دست غمو رو کرد
اگه عشقو بشه فهمید

میشه تردیدو سفر کرد
عمرو با حادثه سر کرد
وقتی با یه عشق ساده
بشه خستگی رو در کرد

ستاره با چشای تو
شبونه آفتابی می شه
با سایه ی تو کوچه مون
دوباره مهتابی می شه

تا دل ترانه خونه
دل من ترانه خونه
چرا بی تپش بمونه
دل لین ترانه خونه

وقتی آسمون قفس شد
باز هوای قصه پس شد
دم آخر سقوطم
یه ستاره هم نفس شد

ستاره با چشای تو
شبونه آفتابی می شه
با سایه ی تو کوچه مون
دوباره مهتابی می شه


من بی تو


تو شروع آسمونی می دونستم نمی مونی
چشم تو آخر دنیاس خودت اینو نمی دونی
داشتن و نداشتن تو گاهی سخته گاهی ساده
اگه راهی اگه بی راه منم و پای پیاده

آخ که چه ساده گم شدم تو غربت چشای تو
سکوت شیشه ی دلم شکسته با صدای تو
آخ تمام لحظه هام اسمت یادم نمی ره
گذشته ها گذشته ها هیچ کی گناهی نداره

وقتی با تمام قلبم واسه زندگی می میرم
تن من می لرزه اما تو را از خودم میگیرم
من بی من من بی تو من از سایه فراری
می شم اون حادثه ای که روزی بود و روزگاری

حالا من نه توی قصه نه تو آرزوم نه خوابم
این سوال ساده ست چرا دنبال جوابم

آخ که چه ساده گم شدم تو غربت چشای تو
سکوت شیشه دلم شکسته با صدای تو
آخ تمام لحظه هام اسمت یادم نمی ره
گذشته ها گذشته ها هیچ کی گناهی ندار


حس غریبی


بیدارم و می بینمت رویا به رویا
از پیش چشمم میروی دنیا به دنیا
با تو میان آب و آ تش آشتی بود
در آ تش است از رفتنت دریا به دریا

یکبار د یگر عشق را با خون نوشتند
تعبیر لبخند تو را گلگون نوشتند

یکبار د یگر عشق را با خون نوشتند
تعبیر لبخند تو را گلگون نوشتند

تا د ست عشق از پیکر عاشق جدا شد

با د ست لیلا قصه مجنون نوشتند

این کوچه ها بی تو همیشه بیقرارن
حس غریبی بین پا ییز و بهارن

رفتی ولی فکری به حال کوچه ها کن
بوی تو دارند و تو را اما ندارن

بیدارم و می بینمت رویا به رویا
از پیش چشمم میروی دنیا به دنیا

با تو میان آب و آ تش آشتی بود
در آ تش است از رفتنت دریا به دریا

بیدارم و می بینمت رویا به رویا
از پیش چشمم میروی دنیا به دنیا


زمونه


چه رسمی داری ای دوره زمونه
که هر روزت یه جا عاشق کشونه

هزاران سال که میجنگه آدم
نمی دونه گرفتار جنونه

زمونه آی زمونه آی زمونه

یکی با فرق زخمی توی محراب
یکی غرق به خون لب تشنه آب

یکی پاهاشو رو مین جا گذاشته
یکی پاشیده خونش روی مهتاب

نفسهای بهار و گاز خردل
رو خاک آسمون رگبار تاول

همیشه عاشق از جونش گذشته
که عشق آسان نبوداز روز اول

هنوزم کار دنیا قیل و قاله
هنوزم صلح آدمها محاله

هنوز آدم نمیشناسه خدا رو
هنوزم قلب عاشق پایماله

زمونه آی زمونه آی زمونه

یکی با فرق زخمی توی محراب
یکی غرق به خون لب تشنه آب

یکی پاهاشو رو مین جا گذاشته
یکی پاشیده خونش روی مهتاب


میکس


هرچی آرزوی خوبه مال تو
هرچی که خاطره داری مال من
روزهای عاشقونه مال تو
این شبهای بی قراری مال من
منم و حسرت با تو ما شدن
توی و بدون من تنها شدن
آخر غربت دنیاست مگه نه
اول دو راهی آشنا شدن
بهش میگم بسه دیگه
چیکار داری کی چی میگه
نذار خودت رو سر کار
انگار نه انگار
تو شروع آسمونی
میدونستم نمیمونی
چشم تو آخر دنیاست
خودت اینو نمیدونی
چه رسمی داری ای دوره زمونه
که هر روزت یه جا عاشق کُشونه
هزارون سال که می جنگه آدم
نمیدونه گرفتار جنونِ
زمونه آی زمونه آی زمونه
این همه عشق های کوتاه
این تحمل های طولانی
سرگذشت بی سر انجام
گم شدن تو فصل طوفانی
بیدارم و میبینمت
رویا در رویا
از پیش چشمم میروی
دنیا به دنیا
کوچه وقتی که نباشی
رگ خشکیده ی شهر
ماه تو گوش خونه گفته
دیگه با پنجره قهره
اِه اِه اِه اِه اِه
سقف دلبستگی بی تو
واسه من سایه نداره
دلم از روزی که رفتی
دیگه همسایه نداره
تو دلت ترانه خونه
گذشتن از تو سخت
محال دل بتونه
برای آخزین بار
برای آخزین بار
خدا کنه بباره
بباره بباره بباره
توی این شب کویری
یه قطره از ستاره
ستاره
ستاره


مژده بده


مژده بده دارم میام سراغت
دنیا به روت خندیده خوش بحالت
مژده بده عاشقتم همیشه
نگام نکن گر می گیره خیالت
نگام نکن گر می گیره خیالت

مژده بده نفس کشیده دریا
نگاه ماهی دل موجو برده
نفس نفس می زنه تنگ امسال
آخ یه شیشه به تو دل سپرده

مژده بده شکوفه آشتی کرده
رد یه بوسه مونده روی ساقه
تموم دنیا رو می خوام ببازم
به پای جانانه ترین علاقه

مژده بده عاشقی آسون شده
ستاره چشمک زده شب گم شده
خاطر مهتاب و پریشون نکن
تازه جهان رنگ ترنم شده

مژده بده هرچی که بود گذشته
خوب و بدش فقط برات خاطرست
آخر هر حادثه خواستنی
تویی که یادت نفس حنجرست

مژده بده دارم میام سراغت
دنیا به روت خندیده خوش بحالت
مژده بده عاشقتم همیشه
نگام نکن گر می گیره خیالت
نگام نکن گر می گیره خیالت

مژده بده نفس کشیده دریا
نگاه ماهی دل موجو برده
نفس نفس می زنه تنگ امسال
آخ یه شیشه به تو دل سپرده


انگار نه انگار


کنج خونه نشستی و درو رو دنیا بستی و
از بس شکایت می کنی به مردن عادت می کنی

هی میگی تقدیر منه، نمیگی تقصیر منه
تو این وسط چی کاره ای، که عمریه آواره ای

بهش میگم بسه دیگه، چیکار داری کی، چی میگه
نذار خودتو سر کار، انگار نه انگار

میگم هنوز دیر نشده، هنوز دلت پیر نشده
پاشو و دست رو دست نذار انگار نه انگار

توی گذشته موندی و، هی دلتو سوزوندی و
هر چی میگم بخند یه بار، انگار نه انگار

انگار همه بیکارن و، دشمنی با تو دارن و
همش باتو بد میکنن، راه تو رو سد میکنن

اینا همش بهونته، کارای بچه گونته
چشم دلت تا نبینه، صد سال دیگم همینه

این دیگه حرف آخره، عمر تو داره میگذره
تموم که شد، به روت نیار، انگار نه انگار

کنج خونه نشستی و درو رو دنیا بستی و
از بس شکایت می کنی به مردن عادت می کنی

هی میگی تقدیر منه، نمیگی تقصیر منه
تو این وسط چی کاره ای، که عمریه آواره ای

بهش میگم بسه دیگه، چیکار داری کی، چی میگه
نذار خودتو سر کار، انگار نه انگار

میگم هنوز دیر نشده، هنوز دلت پیر نشده
پاشو و دست رو دست نذار انگار نه انگار

توی گذشته موندی و، هی دلتو سوزوندی و
هر چی میگم بخند یه بار، انگار نه انگار

انگار همه بیکارن و، دشمنی با تو دارن و
همش باتو بد میکنن، راه تو رو سد میکنن

اینا همش بهونته، کارای بچه گونته
چشم دلت تا نبینه، صد سال دیگم همینه

این دیگه حرف آخره، عمر تو داره میگذره
تموم که شد، به روت نیار، انگار نه انگار


میوه ممنوعه


میشه خدا رو حس کرد
تو لحظه های ساده
تو اضطراب عشق و
گناه بی اراده
بی عشق عمر آدم
بی اعتقاد می ره
هفتاد سال عبادت
یک شب به باد می ره
یک شب به باد می ره
وقتی که عشق آخر
تصمیمشو بگیره
کاری نداره زوده
یا حتی خیلی دیره
ترسیده بودم از عشق
عاشق تر از همیشه
هر چی محال می شد
با عشق داره میشه
انگار داره میشه
عاشق نباشه آدم
حتی خدا غریبه ست
از لحظه های حوا
حوا می مونه و بس
نترس اگه دل تو
از خواب کهنه پاشه
شاید خدا قصه تو
از نو نوشته باشه
از نو نوشته باشه
وقتی که عشق آخر
تصمیمشو بگیره
کاری نداره زوده
یا حتی خیلی دیره
ترسیده بودم ازعشق
عاشق تر از همیشه
هر چی محال میشد
با عشق داره میشه
انگار داره میشه


فال


منو ویرون کنی آباد میشم
تو زندونم کنی آزاد میشم
آره مجنون میشم وقتی که تلخی
یه کم شیرین بشی فرهاد میشم

تو هرجا باشی دنبالت منم من
دیگه تقدیر امسالت منم من
اگه حافظ اگه قهوه اگر رمل
بگی میبینی تو فالت منم من

می دونم عشق تو تاخیر داره
ولی اصرار من تاثیر داره
تو هم دیوونه ی من میشی آخر
تب مجنون بدون واگیر داره

منو ویرون کنی آباد میشم
تو زندونم کنی آزاد میشم
آره مجنون میشم وقتی که تلخی
یه کم شیرین بشی فرهاد میشم

یه کم شیرین بشی فرهاد میشم

خیال کردی همیشه مهلتی هست
واسه نازت همیشه طاقتی هست
اگه من عاشقت باشم درسته
برای تو همیشه مهلتی هست

تو هرجا باشی دنبالت منم من
دیگه تقدیر امسالت منم من
اگه حافظ اگه قهوه اگر رمل
بگی میبینی تو فالت منم من

می دونم عشق تو تاخیر داره
ولی اصرار من تاثیر داره
تو هم دیوونه ی من میشی آخر
تب مجنون بدون واگیر داره

منو ویرون کنی آباد میشم
تو زندونم کنی آزاد میشم
آره مجنون میشم وقتی که تلخی
یه کم شیرین بشی فرهاد میشم

یه کم شیرین بشی فرهاد میشم


باران


باران که می بارد تو می آیی
باران گل باران نیلوفر
باران مهرو ماه و آیینه
باران شعر وشبنم و شبدر
باران که میبارد تو در راهی
از دشت شب تا باغ بیداری
ازعطر عشق و آشتی لبریز
با ابر و آب و آسمان جاری
غم میگریزد غصه میسوزد
شب میگدازد سایه میمیرد
تا عطر آهنگ تو میرقصد
تا شعر باران تو میگیرد
از لحظه های تشنه ی بیداد
تا روزهای با تو بارانی
غم میکشد ما را تو میبینی
دل میکشد ما را تو میدانی
دل میکشد ما را تو میدانی
باران که میبارد تو می آیی
باران گل باران نیلوفر
باران مهرو ماه و آیینه
باران شعر وشبنم و شبدر
باران که میبارد تو در راهی
از دشت شب تا باغ بیداری
ازعطر عشق و آشتی لبریز
با ابر و آب و آسمان جاری
از لحظه های تشنه ی بیداد
تا روزهای با تو بارانی
غم میکشد ما را تو میبینی
دل میکشد ما را تو میدانی
دل میکشد ما را تو میدانی
دل میکشد ما را تو میدانی


خیال


بذار خیال کنم هنوز ترانه هامو می شنوی
هنوز هوامو داری و هنوز صدامو می شنوی

بذار خیال کنم هنوز یه لحظه از نیازتم
اگه تموم قصه مون هنوز ترانه سازتم

بذار خیال کنم هنوز پر از تب و تاب منی
روزا به فکر دیدنم شبا پر از خواب منی

بذار خیال کنم تو دلتنگیات
غروب که میشه یاد من میفتی

تویی که قصه طلوع عشقو
گفتی و دوست دارمو نگفتی

گفتی و دوست دارمو نگفتی

بذار خیال کنم منم اونکه دلت تنگه براش
اونی که وقتی تنهایی پر می شی از خاطره هاش

اونکه هنوز دوستش داری اونکه هنوز هم نفسه
بذار خیال کنم منم اونی که بودنش بسه

اونی که بودنش بسه
دوباره فال حافظ و دوباره توی فالمی

بذار خیال کنم بذار اگر چه بی خیالمی
اگر چه بی خیالمی

بذار خیال کنم تو دلتنگیات
غروب که میشه یاد من میفتی

تویی که قصه طلوع عشقو
گفتی و دوست دارمو نگفتی

گفتی و دوست دارمو نگفتی


شوق سفر


شوق سفر نداشتی , قصد گذر نداشتی
من با تو زنده بودم , اما خبر نداشتی , اما خبر نداشتی …

رفتی و توی قلبم , یادتو جا گذاشتی
روی تموم حرفات , یک دفعه پا گذاشتی , یک دفعه پا گذاشتی ….

بی تو کدوم ستاره پا به شبم بذاره ؟ ابر کدوم آسمون رو تشنگیم بباره ؟
بی تو چی مونده با من , جز یه صدای خسته
جز یه نگاه خاموش , جز یه دل شکسته, جز یه دل شکسته……

بال و پرم بودی خبر نداشتی , تاج سرم بودی خبر نداشتی
سایه به سایه هر طرف که بودم , همسفرم بودی خبر نداشتی …..

بال و پرم بودی خبر نداشتی , تاج سرم بودی خبر نداشتی
سایه به سایه هر طرف که بودم , همسفرم بودی خبر نداشتی …..

پر زدی و ندیدی , بال سفر نداشتم
گفتی رها شو اما, من دیگه پر نداشتم

کوه غم رو رو شونه هام دیدی و بر نداشتی
من با تو زنده بودم , اما خبر نداشتی , اما خبر نداشتی ……

شوق سفر نداشتی , قصد گذر نداشتی
من با تو زنده بودم , اما خبر نداشتی , اما خبر نداشتی …

رفتی و توی قلبم , یادتو جا گذاشتی
روی تموم حرفات , یک دفعه پا گذاشتی , یک دفعه پا گذاشتی ….


خوشبختی


میخواستم بت بگم چقد پریشونم
دیدم خودخواهیه دیدم نمیتونم

تحمل میکنم بی تو به هر سختی
به شرطی که بدونم شاد و خوش بختی

به شرطی که بدونم شاد و خوش بختی

به شرطی بشنوم دنیات آرومه
که دوسش داری از چشمات معلومه

یکی اونجاس شبیهه من یه دیوونه
که بیشتر از خودم قدرتو میدونه

چیکار کردی که با قلبم به خاطر تو بیرحمم
تو میخندی، چه شیرینه گذشتن، تازه میفهمم

تو رو میخوام تموم زندگیم اینه
دارم میرم تهِ دیوونگیم اینه

نمیرسه به تو حتی صدای من
تو خوش بختی همین بسه برای من

چیکار کردی که با قلبم به خاطر تو بیرحمم
تو میخندی، چه شیرینه گذشتن، تازه میفهمم

تازه میفهمم


نمی دونی


تو چشمات مال من نیست و
نگات دنبال من نیست و
چشات رو دزدکی دیدم
تو قهوه ات فال من نیست و
نمی دونی دیگه حالی توی احوال من نیست و
نمی دونی

تو از من دلخوری اما این ها اشکال من نیست و
از اون وقتی که هیچ گوشی دیگه اشغال من نیست و
نه تو ، نه هیچ کس دیگه تو استقبال من نیست و
نمی دونی

تو قلب تو دیگه جایی واسه امثال من نیست و
یه ذره دلخوشی حتی توی اقبال من نیست و
بهارش این جوری باشه ، نه امسال ، سال من نیست و
نمی دونی ، نمی دونی ، نمی دونی

تو چشمات مال من نیست و
نگات دنبال من نیست و
چشات رو دزدکی دیدم
تو قهوه ات فال من نیست و
نمی دونی دیگه حالی توی احوال من نیست و
نمی دونی

تو از من دلخوری اما این ها اشکال من نیست و
از اون وقتی که هیچ گوشی دیگه اشغال من نیست و
نه تو ، نه هیچ کس دیگه تو استقبال من نیست و
نمی دونی (نمی دونی)


گریه


گریه نمی کنم نه اینکه سنگم
گریه غرورم رو به هم می زنه
مرد برای هضم دلتنگی هاش
گریه نمی کنه ، قدم می زنه

گریه نمی کنم ، نه اینکه خوبم
نه اینکه دردی نیست ، نه اینکه شادم
یک اتفاق نصفه نیمه ام که ، یهو میون زندگی افتادم

یک ماجرای تلخ ناگزیرم
یک کهکشونم ولی بی ستاره
یک قهوه که هرچی شکر بریزی
بازم همون تلخی ناب رو داره
اگر یکی باشه من رو بفهمه

براش غرورم رو به هم می زنم
گریه که سهله ، زیر چتر شونش
تا آخر دنیا قدم می زنم

گریه نمی کنم نه اینکه سنگم
گریه غرورم رو به هم می زنه
مرد برای هضم دلتنگی هاش
گریه نمی کنه ، قدم می زنه

گریه نمی کنم ، نه اینکه خوبم
نه اینکه دردی نیست ، نه اینکه شادم
یک اتفاق نصفه نیمه ام که ، یهو میون زندگی افتادم


دچار


چه بسازی چه نسازی ، دل من کوکه با سازت
همه ی اوج غرورم ، سهم قلب بی نیازت
حال من خوبه با عشقت گر چه دورم از وصالت
واسه من کافیه رویات ، واسه من بسه خیالت
آرزوم ، بودن کنارت ، حتی یک لحظه تو خوابه

چه بپرسی چه نپرسی ، چشم من پر از جوابه
آرزوم ، بودن کنارت ، حتی یک لحظه تو خوابه
چه بپرسی چه نپرسی ، چشم من پر از جوابه

جات رو هیچ کس نمی گیره توی این قلب حقیرم
اگه باشم توی قلبت بدون از خوشی می میرم
چه بری تنهام بذاری ، چه بمونی تو کنارم
عاشقانه هات با هامن ، من به قصه هات دچارم
آرزوم ، بودن کنارت ، حتی یک لحظه تو خوابه

چه بپرسی چه نپرسی ، چشم من پر از جوابه
آرزوم ، بودن کنارت ، حتی یک لحظه تو خوابه
چه بپرسی چه نپرسی ، چشم من پر از جوابه

چه بسازی چه نسازی ، دل من کوکه با سازت
همه ی اوج غرورم ، سهم قلب بی نیازت
حال من خوبه با عشقت گر چه دورم از وصالت
واسه من کافیه رویات ، واسه من بسه خیالت
آرزوم ، بودن کنارت ، حتی یک لحظه تو خوابه

چه بپرسی چه نپرسی ، چشم من پر از جوابه
آرزوم ، بودن کنارت ، حتی یک لحظه تو خوابه
چه بپرسی چه نپرسی ، چشم من پر از جوابه


رفتنی


تو می ری با یکی دیگه که قدر تو رو نمی دونه
که رویات رو نمی فهمه ، نگاهت رو نمی خونه

به تو عادت کنه شاید ، یا شاید عاشقت باشه
ولی قلبش می تونه رو کسی غیر از تو هم واشه

تو رو اصلا نمی شناسه
براش فرقی نداری تو

تو رو اصلا نمی شناسه
براش فرقی نداری تو

جواب عشق رو چی می دی
جواب آرزوهات رو
جواب اون که بعد من ، می خواد عاشق بشه با تو

تو می ری با یکی دیگه ، که از چشات نمی ترسه
نمی دونه که این یعنی شروع مرگ ما هر سه

تو رو اصلا نمی شناسه
براش فرقی نداری تو

تو رو اصلا نمی شناسه
براش فرقی نداری تو

تو می ری با یکی دیگه که قدر تو رو نمی دونه
که رویات رو نمی فهمه ، نگاهت رو نمی خونه

به تو عادت کنه شاید ، یا شاید عاشقت باشه
ولی قلبش می تونه رو کسی غیر از تو هم باشه

تو رو اصلا نمی شناسه
براش فرقی نداری تو

تو رو اصلا نمی شناسه
براش فرقی نداری تو

جواب عشق رو چی می دی
جواب آرزوهات رو
جواب اون که بعد من ، می خواد عاشق بشه با تو

تو می ری با یکی دیگه ، که از چشات نمی ترسه
نمی دونه که این یعنی شروع مرگ ما هر سه

تو رو اصلا نمی شناسه
براش فرقی نداری تو


عشق میاد


هر کسی دنبال خبر می گرده
بهش بگین عشق داره بر می گرده
عشق میاد ، همین روزها خیلی زود
عشق میاد ، تازه می فهمیم کی بود
وقتی میاد ، دور و برش شلوغ نیست
این دفعه حتما ، خودشه ، دروغ نیست
وقتی میاد ، زندگی آسون می شه
میاد و تو خونه ها مهمون می شه
هر کسی دنبال خبر می گرده
بهش بگین عشق داره بر می گرده
عشق میاد ، همین روزها خیلی زود
عشق میاد ، تازه می فهمیم کی بود

عشقه دیگه ، فقط یکم پیر شده
از عاشق ها یک خورده دلگیر شده
عشقه دیگه ، فقط تو هیچ قابی نیست
شبیه این عشق های قلابی نیست
عشق و نامه های راه دورش
عشق میاد ، عشق و دل صبورش
میاد و این پنجره ها وا می شه
دلخوشی گم شده پیدا می شه
عشق میاد ، شهر رو خبردار کن
این رو برای همه تکرار کن

هر کسی دنبال خبر می گرده
بهش بگین عشق داره بر می گرده
هر کسی دنبال خبر می گرده
بهش بگین عشق داره بر می گرده


تب تلخ


خدا ما رو برای هم نمی ‏خواست
فقط می ‏خواست هم رو فهمیده باشیم
بدونیم نیمه ی ما ، مال ما نیست
فقط خواست نیمه ‏مون رو دیده باشیم
تموم لحظه‏ های این تب تلخ
خدا از حسرت ما با خبر بود
خودش ما رو برای هم نمی ‏خواست
خودت دیدی دعامون بی ‏اثر بود

چه سخته مال هم باشیم و بی هم
می ‏بینم می ری و می ‏بینی می رم
تو وقتی هستی اما دوری از من
نه می شه زنده باشم ، نه بمیرم

نمی گم دلخور از تقدیرم اما
تو می دونی چقدر دلگیره این عشق
فقط چون دیر باید می ‏رسیدیم
داره رو دست ما می ‏میره این عشق
تموم لحظه‏ های این تب تلخ
خدا از حسرت ما با خبر بود
خودش ما رو برای هم نمی ‏خواست
خودت دیدی دعامون بی ‏اثر بود

خدا ما رو برای هم نمی ‏خواست
فقط می ‏خواست هم رو فهمیده باشیم
بدونیم نیمه ی ما ، مال ما نیست
فقط خواست نیمه ‏مون رو دیده باشیم
 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.