oknews اکی نیوز

oknews اکی نیوز

oknews اکی نیوز oknews20@gmail.com
oknews اکی نیوز

oknews اکی نیوز

oknews اکی نیوز oknews20@gmail.com

حسین فاطمی روزنامه نگار سیاسی

حسین فاطمی روزنامه نگارسیاسی


 

حسین فاطمی در سال 1296 هجری شمسی در شهر نائین تولد یافت.


پدرش روحانی برجسته و شجاع آن شهر بود و دلیرانه برضد حاکمان مستبد ، مالکان حریص و چپاولگران اموال مردم و مأموران رشوه خوار در منبر سخن می گفت چنان که مردم نائین لقب سیف العلماء را شایسته او دانستند. مادر وی، سیده طوبی نیز بانویی پرهیزکار بود. پدر و مادر حسین هر دو از خانواده‌های سادات طباطبایی نائینی بودند. (1) حسین دارای سه  برادر بزرگتر از خود بود. برادر ارشد، مصباح سیف پور فاطمی (مصباح السلطان) که قبلا کارمند دارایی و چند سالی پیشکار مرتضی قلیخان بختیاری بود. برادر دوم دکتر نصرالله سیف‌پور فاطمی که مدتی شهردار شیراز و مدتی مدیر و صاحب امتیاز روزنامه باختر بود که در اصفهان منتشر می‌شد. سومین برادر آقای معصومی کارمند وزارت کشور بود که با سمتهای فرمانداری سرانجام بازنشسته گردید. (2)

 
 روزنامه نگارسیاسی

 

سید حسین هنوز سیکل و دوم دبیرستان را تمام نکرده بود که وارد عالم نویسندگی شد. او نوشتن مقالات ادبی را در روزنامه برادرش یعنی باخترآغاز کرد و چندین بار مورد تشویق ملک الشعرای بهار که در آن روزها به حالت تبعید در اصفهان به سر می‌برد، قرار گرفت. ملک الشعرای بهار هم گاه مقالاتی ادبی را برای روزنامه باختر می‌فرستاد. سید حسین چند سالی را در اصفهان با برادرش بود تا این که پس از تمام کردن دوره دبیرستان در سال 1316 عازم تهران شد تا هم به تحصیل ادامه دهد و هم در فضای بازتری به فعالیت مطبوعاتی ادامه دهد. (3)

از آنجا که با سبک و روش ستاره که به مدیریت احمد ملکی در تهران با همکاری چند تن از نویسندگان آزادیخواه منتشر می‌شد، آگاهی داشت و در محافل ملی آن روز جلب توجه کرده بود برای همکاری مطبوعاتی به ملکی مراجعه کرد و در همانجا با سمت مدیر داخلی و سردبیر به کار پرداخت. ملکی درباره نخستین همکاری فاطمی آن جوان آرزومند چنین می‌گوید: « انصاف می‌دهم که حسین فاطمی با این که به هیچ وجه وارد سیاست نبود، قلم روان و شیوایی داشت و یکی دو مطلب که سوژه و موضوع آن را انتخاب کرده بودم تحریر نموده و برای کسب اجازه به اداره راهنمای نامه نگاری (اداره سانسور مطبوعات ) آن زمان که به ریاست آقای دشتی و معاونت آقای عبدالرحمن فرامرزی اداره می‌شد، فرستاد. سرعت کار آن اداره به طوری بود که جواب مثبت یا منفی مربوط به هر مقاله‌ای را همان روز به ادارات روزنامه‌ها می‌فرستادند ولی دو روز گذشت از مقاله آقای حسین فاطمی خبری به میان نیامد و ناگزیر به آقای دشتی تلفنی مراجعه و از سرنوشت مقالات آقای فاطمی جویا شدم، آقای دشتی جواب دادند بد ننوشته ولی تمام مطالب آن خوب است، وی از وضعیت نویسنده استفسار نمودند پس از استماع توضیحات من خواستند که خود نویسنده به اداره مزبور مراجعه کند، پس از ساعتی فاطمی بازگشت و در ضمن تمجید کامل از آقای دشتی اظهار نمود که در نوشته من آثار قلمی برخی از نویسندگان که از حفظ دارم، بوده است. آقای دشتی پس از امتحان و اطلاع بر قدرت حافظه‌ام مرا تشویق نموده و گفتند: شما می‌توانید مقالاتی بنویسید. ملکی می‌افزاید: آقای دشتی به من گفتند که این جوان با ذوق و باهوش است. اگر او را تشویق کرده و تحت نظر قرار دهید در آینده نزدیکی نویسنده کاری از آب در خواهد آمد و فردای آن روز آقای فرامرزی هم قریب به همین مضمون مطالبی ایراد کرد.» (4)

مدتی نگذشت که حسین جوان متوجه سلطۀ مخوف دستگاه سانسور مطبوعات رضا شاهی شد و حتی یک بار او را به خاطر نوشتن مقاله ای که هنوز چاپ نشده بود اما برای بررسی به «اداره راهنمای نامه نگاری» فرستاده شده بود به شهربانی احضار کردند. (5)

 در سال 1319 که نصرالله سیف پور فاطمی برادر حسین به شهرداری شیراز منصوب شد از برادرش خواست که به اصفهان باز گردد و روزنامه را اداره کند. حسین که در این زمان مهارتی در شغل روزنامه نگاری پیدا کرده بود به اصفهان بازگشت و عملا مدیر روزنامۀ باختر شد. وی در همین دوران مقاله‌ای بر ضد مجلس رضا شاهی نوشت و نمایندگان مجلس تلویحاً « عروسکهای خیمه شب بازی » نامید. ابتدا متوجه تعریض فاطمی نشدند اما یکی از نمایندگان پس از چندی متوجه نکتۀ ظریف وی شد و به شهربانی اطلاع داد . فاطمی روزنامه نگار جوان به زندان افتاده اما دوران زندان او چندان طول نکشید. در همین زمان متفقین ایران را اشغال نمودند و رضا شاه از سلطنت برکنار شد و همۀ زندانیان سیاسی از جمله سید حسین فاطمی آزاد شدند. (6)

وی بعد از شهریور 1320 به تهران رفت تا روزنامه باختر را منتشر سازد و در همین راستا شرکتی برای ادارۀ آن تشکیل شد و مدیریت آن به وی محول گردید. (7)

انتشار روزنامۀ باختر در تهران از چهاردهم تیر ماه 1321 آغاز شد. هنوز کابینه اول علی سهیلی  1274ـ 1337 سقوط نکرده بود و مجلس سیزدهم می رفت که به نیمه عمر خود برسد. نخستین مقاله دکتر فاطمی در روزنامه باختر با عنوان «خدا، ایران، آزادی» منتشر شد. (8)

روزنامه باختر به علت مقالات تند و در عین حال مستند و همکاری با گروهی از نویسندگان برجسته جای خود را در محافل سیاسی و مطبوعاتی تهران باز کرد، خاصه که روزنامه سیاسی و خبری و انتقادی هم بود. این روزنامه تا سال 1324 به مدیریت سید حسین فاطمی به طور یومیه انتشار می‌یافت. (9)

در این زمان محمد مسعود، مدیر روزنامه مرد امروز هم مقالاتی تند بر ضد دولت سهیلی می‌نوشت و همین امر موجب شد که درباریان و دولت سهیلی از وکلای طرفدار خود در مجلس خواستند که در نطقهای پیش از دستور خود به روزنامه‌های مستقل حمله کنند و خواستار توقیف آنها شوند. همچنین سهیلی لایحه‌ای برای محدود کردن مطبوعات به مجلس سیزدهم برد و عده‌ای از وکلا در تایید آن نطقهای مفصلی کردند. ولی مجلس سیزدهم که ماههای آخر خود را می‌گذارند، سرانجام بدون تصویب لایحۀ محدود کردن مطبوعات به پایان رسید. (10)

 

مبارزه فاطمی با حزب توده

حسین فاطمی از همان روزها با افکار دست چپی، توده‌ایها مبارزه داشت، چه وی به عینه، اعمال خلاف آنها را در میان کارگران اصفهان دیده بود. از سوی دیگر در همان ایام که دولتهای وقت با استفاده از حکومت نظامی شدیداً مطبوعات را زیر فشار و مضیقه قرار داده بودند، گروهی از روزنامه نگاران آزادیخواه پس از جلسات متعدد تصمیم بر این گرفتند به منظور مبارزه با سانسور و اختناق و جلوگیری از توقیف روزنامه، سازمانی زیر نام جبهه آزادی به وجود آورند تا مدافع حقوق مطبوعات (طبق قانون اساسی) در برابر اعمال خلاف قانون دولت باشد، هدف دیگر جبهه آزادی مبارزه با کمونیست‌ها بود.  همین که جبهه آزادی نضج گرفت روزنامه‌نگاران حزب توده امثال ایرج اسکندری، دکتر رادمنش و دکتر فریدون کشاورز درگیریهایی با اعضا جبهه آزادی پیدا کردند آنها با هزار حیله و نیرنگ خود را در صف این جبهه جا زدند و در همان حال از دولت سهیلی، نخست وزیر وقت حمایت می‌کردند. شیفته، سردبیر روزنامه باختر امروز می نویسد: « من شاهد جلسات متعددی در دفتر روزنامه باختر بودم که بین روزنامه‌نگاران چپ و راست گفتگوهای تند و آتشینی رد و بدل می‌شد. این بدان مناسبت بود که در جبهه آزادی دو صف چپ و راست پدید آمده بود. کار مبارزه حسین فاطمی بدانجا کشیده که به اصفهان سفر کرد، (در آن ایام اصفهان یکی از بزرگترین مراکز فعالیت حزب توده در میان کارگران کارخانجات بود که برای وکالت فداکار، سخت فعالیت می‌کردند) وی در مبارزات انتخاباتی برادرش سیف‌پور فاطمی شرکت کرد و سرانجام سیف‌پور فاطمی به وکالت از اصفهان به مجلس شورای ملی راه یافت این درگیریها منجر به آن شد که روزنامه های حزب توده به حسین فاطمی و برادرش می‌تاختند، این مبارزه سالها بین آنها ادامه داشت. (11)

 

 عزیمت به پاریس

حسین فاطمی در مرداد ماه 1324 برای ادامۀ تحصیل در رشته حقوق سیاسی به فرانسه رفت. وی در فرانسه گذشته از آن که در رشتۀ حقوق تحصیل می‌کرد در مدرسۀ
« هوت اتود انتر ناسیونالیسم » پاریس نیز به تحصیل در رشته روزنامه نگاری پرداخت. (12) ابتدا به عنوان نماینده مطبوعات در کنفرانس کار به ژنو رفت، سپس در پاریس تحصیلات خود را دنبال نمود. فاطمی در طی اقامت در پاریس از لحاظ مالی در مضیقه بود لیکن برادرش سیف‌پور فاطمی و مصباح و گاهی نیز شهاب خسروانی به او کمک مالی می‌کردند. در مدت اقامت در اروپا روابط خود را با مطبوعات ایران قطع نکرد و مقالاتی برای روزنامه مرد امروز و روزنامه ستاره تنظیم و ارسال می‌داشت. (13)

محمد مسعود، مدیر روزنامه مرد امروز در 22 بهمن 1326 مقابل چاپخانه مظاهری ترور شد. سید حسین فاطمی که در آن زمان در کشور فرانسه بود با شنیدن خبر کشته شدن محمد مسعود دچار شوک شد. وی در نامه‌ای که به تاریخ 12 مارس 1948 برای دوست صمیمی خود دکتر نصرالله شیفته فرستاد تأسف عمیق خود را از ترور محمد مسعود اعلام داشت.(14)

 

 بازگشت به ایران

فاطمی پس از دریافت دکتری در شهریور 1327 به ایران بازگشت. وی پس از مدتی تقاضای امتیاز نشریه‌ای به نام « باختر امروز » نمود که پس از چندی به نام خود وی صادر شد. عصر روز 8 مرداد 1328، دو روز پس از پایان عمر مجلس پانزدهم و معلق ماندن قرارداد الحاقی نفت، (گس ـ گلشائیان» که دولت ساعد قصد داشت آن را به تصویب مجلس برساند. فاطمی در نخستین شماره باختر امروز که با سرمقاله ای تحت عنوان « یا مرگ یا آزادی » منتشر گردید، نوشت: « پیش از هر چیز باید بداند مرگی که می پذیرد حتما قرین شرف و افتخار باشد همین‌طور است آن زندگی که قبول می‌کند و در پناه آن دقایق ایام را سپری می‌سازد با سرافرازی و شرف توام باشد... برخیز، بیدار شو! این خواب طولانی افتخار را از دست تو گرفت، تو مفتخر دنیا بودی... حیف از این نژاد که سرور و سالار دنیا بوده منقرض شود... شعار ما این است: یا مرگ یا آزادی » وی از همان آغاز به انتقاد شدید و گزنده از هیئت حاکمه و دستگاه حکومتی پرداخت. افشاگری صادقانه و بیان حقایق، روزنامه باختر امروز را در صف اول مطبوعات ایران قرار داد. (15)

 
ازدواج
دکتر سید حسین فاطمی پس از بازگشت به ایران در بهار سال 1329 با پریوش سطوتی ازدواج کرد. حاصل این ازدواج فرزندی پسر بود. فاطمی به علت علاقه‌ای که به مولایش علی ابن ابیطالب داشت نام فرزندش را علی گذاشت. (16)


تشکیل جبهه ملی به پیشنهاد دکتر فاطمی

این هنگام مصادف بود با اتمام مجلس پانزدهم و بازگشت دکتر مصدق به صحنه مبارزه و بزرگترین مشکل آزاد نبودن انتخابات بود که با مداخله شاه و ارتش در انتخابات صورت می‌گرفت و نیز قرارداد ننگین گس- گلشائیان در مجلس بود که نامه دکتر مصدق خطاب به برخی نمایندگان و حملات شدید باخترامروز تا حدی آن را متوقف کرده بود و همه منتظر نتیجه مجلس شانزدهم بودند و به این ترتیب دکتر مصدق برای آزادی انتخابات وارد میدان می‌شود و طی بیانیه‌ای از مردم می‌خواهد که او و یارانش را تنها نگذارند... و در روز 22 مهرماه دکتر مصدق و طرفدارانش برای اعتراض به آن انتخابات رسوا در دربار متحصن شدند اما از این تحصن نتیجه‌ای حاصل نشد. در میان این اوضاع هژیر، وزیر دربار در آستانه شبستان مسجد سپهسالار به دست سید حسین امامی از یاران نواب صفوی به قتل رسید.

پس از این  قتل در تهران حکومت نظامی اعلام شد. عدۀ زیادی از مخالفان دولت بازداشت شدند و دکتر مصدق هم به احمد آباد تبعید گردید. در همین ایام تبعید بود که دکتر مصدق « متحصنین دربار » را به احمد آباد دعوت کرد و دکتر حسین فاطمی ضمن نطقی در این جلسه چنین اظهار داشت: « اکنون که فواید کار دسته جمعی بر عموم رفقا روشن گردید و قدرت و نفوذ و اتحاد و وحدت بر همه معلوم گردید چه خوب است این عده برای کارهای مهم سیاسی و مملکتی دست به دست هم داده و به نام جبهه ملی تحت نظم و دیسیپلین خاصی شروع به مبارزه برای پیشرفت اهداف مختلف نماییم ». حاضران پذیرفتند و به این ترتیب نام جبهه ملی هم در احمد آباد به اتفاق آراء تصویب شد. (17) از آن پس دکتر حسین فاطمی سرپرستی کمیسیون تبلیغات جبهه ملی را عهده دار گشت و روزنامه باختر امروز به عنوان « ارگان جبهه ملی » به فعالیتش ادامه داد. دکتر فاطمی با نقش فعال خود در زمینه مطبوعات عملاً این نکته را به طور برجسته به دکتر مصدق خاطر نشان ساخت که تبلیغات و مطبوعات آزاد چه اهمیت ارزنده‌ای برای روشنگری مردم در بسیاری از مسائل می‌تواند داشته باشد. کارآیی و بینش دکتر فاطمی در پیشبرد اهداف « جبهه ملی » به رهبری دکتر مصدق فوق العاده مفید افتاد از این رو دکتر مصدق برای نظریات « دکتر فاطمی » اهمیت ویژه ای قائل می‌شد. دکتر فاطمی علاوه بر مدیریت روزنامه باختر امروز که از موقعیت حساسی برخوردار بود و مطالب آن می‌بایستی در نهایت دقت تهیه شود، از وی خواسته بودند متن سخنرانیهای رهبر جبهه ملی را نیز در نخستین ساعات روز قبل از تهیه سرمقاله روزنامه اش آماده کند. (18)

 

 ملی شدن صنعت نفت

فاطمی پس از تشکیل جبهه ملی تمام تلاش خود را بر سر شکل‌گیری جبهه ملی گذاشت و پس از آن که انتخابات دوره شانزدهم تهران به دلیل رسوایی بیش از حد باطل اعلام شد به عنوان یکی از نمایندگان جبهه ملی به همراه دکتر مصدق که رای اول تهران را به خود اختصاص داده بود، وارد مجلس شد. آنان مخالفت خود را با قرارداد گس-گلشائیان که دولت انگلیس را تا سال 1993 در غارت منابع ایران آسوده خاطر می‌ساخت، آغاز نمودند و این در حالی بود که شاه به انگلیسیها قول داده بودکه که با گرفتن اختیار انحلال مجلسین خواهد توانست لایحه نفت گس- گلشائیان را از تصویب بگذراند و چون حسین علا کاری از پیش نبرد با فشار اربابان خارجی تیمسار رزم آرا بر سر کار آمد تا با فشار و دیکتاتوری، منافع اربابان خارجی را تامین نماید و او خود نیز رویاهای بزرگی در سر داشت. مصدق و یارانش قاطعانه در برابر رزم آرا ایستادند و سرانجام کمیسیون نفت به اتفاق آراء قرارداد
گس ـ گلشائیان را رد کرد. اعلامیۀ کمیسیون نفت رزم آرا را سخت خشمگین ساخت. وی چند روز بعد فرمان توقیف چند روزنامه‌های ملی و مستقل را اعلام کرد. فردای تعطیل شدن روزنامه‌ها نیروهای انتظامی به دفتر روزنامه باختر امروز حمله کردند و دکتر فاطمی را دستگیر نمودند. دستگیری فاطمی موج اعتراض دانشجویان، بازاریان و روشنفکران را به دنبال داشت.
  روز 30 آذر دانشجویان دانشگاه تهران با شعار « زندانی سیاسی آزاد باید
گردد » کلاسهای درس خود را تعطیل کردند. بالا گرفتن موج اعتراضات دانشجویی موجب شد که روز اول فاطمی از زندان آزاد شود. (19) درخلال این جریانات و در حالی که دکتر مصدق طرح ملی شدن نفت را هر روز بین مردم و نمایندگان می‌برد تا آنان هم تدریجا با منافع خویش آشنا شوند سپهبد رزم آزا نیز محرمانه برای خنثی کردن طرح ملی شدن نفت به شپرد سفیر کبیر
  انگلستان تماس می‌گرفت تا نظر دولت انگلستان را بداند. بنابر این روز دوم اسفند ماه 1323 رزم آرا، شپرد سفیر انگلیس را مطلع نمود که در نظر دارد پیشنهادی به مجلس تقدیم دارد که مانع از ملی شدن صنعت نفت شده و اساس آن را طبق ضوابطی است که مورد قبول دولت انگلستان ـ بر مبنای پنجاه ـ پنجاه باشد. (20)

در آن مقطع دکتر فاطمی و یارانش نسبت به گذشته از مواضع بهتری در مجلس و از پشتیبانی محکم‌تری در خارج آن برای رویارویی با رزم آرا برخوردار بودند. رزم آرا هم با تکیه بر قدرت و نفوذ خود و حمایت بیگانگان این بار سبعانه و خشمگین وارد صحنه شد. او در نظر داشت به هر طریقی که میسر باشد از ملی شدن صنعت نفت جلوگیری کند. نتیجه آنکه رزم آرا روز 12 اسفند بدترین توهین ها را مبنی بر این که از ایرانیان هیچ کاری ساخته نیست، آنها حتی لولهنگ هم نمی‌توانند بسازند چه رسد به اداره کردن تاسیسات عظمیم نفتی اصرار بر قالب کردن فرمول فرمایشی دولت انگلستان برای مقابله با ملی شدن صنعت نفت برآمد. دکتر مصدق در پاسخ به رزم آرا با دلایل طرح ملی شدن صنعت نفت را بزرگترین اقدام برای آزادی و ترقی ملت ایران برشمرد و روز 16 اسفند ماه سال 1329 در این رابطه اظهاراتی داشت. فردای آن روز ـ 17 اسفند ـ کمیسیون نفت به اتفاق آراء ملی شدن صنعت نفت را در سراسر کشور تصویب نمود. روز 29 اسفند نیز مجلس سنا رای مجلس شورای ملی را تایید کرد. (21) 

  بنا به شهادت صریح دکتر مصدق، ابتکار پیشنهاد ملی کردن نفت از سوی دکتر فاطمی بود. مصدق در مورد نقش فاطمی در نهضت ملی شدن نفت در یکی از نامه های خود پس از تبعید به احمد آباد می نویسد: « اگر ملی شدن صنعت نفت خدمت بزرگی است که به مملکت شده باید از آن کسی که اول این پیشنهاد را نمود سپاسگزاری کرد و آن کس شهید راه وطن دکتر سید حسین فاطمی است...» (22)

در این زمان رقبای روزنامه نگار مرحوم فاطمی که در رأس آنها میراشرافی، پاینده و فری‌پور بودند به وی تهمت می‌زدند که « ایشان در مدرسه آمریکایی اصفهان غسل تعمید داده شده و به هیچ وجه موازین مذهبی و اخلاقی را رعایت نمی‌کند. با محمد مسعود حشر و نشر داشته ... و هیچ گونه به مسائل ایران آگاهی ندارد ». از طرف دیگر عده‌ای هم که در اطراف دکتر مصدق بودند ــ غیر از حسین مکی و عناصر دیگری که در احزاب سیاسی آن روز بودند ــ به دلیل عدم شناخت دکتر فاطمی شروع به مخالفت کردند. روزنامه نگاران نامه‌ای نوشتند و بیوگرافی دکتر فاطمی را تجزیه و تحلیل کردند. در آن بیوگرافی دکتر فاطمی را به عنوان عامل سرسپردۀ انگلیس معرفی کردند که بعدها دکتر مصدق طی نطقی در پاسخ این ناگفته‌ها، گفته بود: « اگر هم آن طور که شما می‌گویید او عامل سرسپرده باشد، ایشان توبه کرده و از نظر من حرّی است که می‌تواند از هر حیث موجه باشد ». (23)

 

 

پی‌نوشت‌های بخش اول:

1ـ محمود حکیمی، رودخانه خروشان عشق: نگاهی به زندگانی دکتر سید حسین فاطمی، تهران: انتشارات قلم، 1381، ص26.

2ـ نصرالله شیفته، زندگینامه و مبارزات دکتر سید حسین فاطمی مدیر روزنامه باخترامروز، تهران: کومش، 1385، ص1.

3ـ حکیمی ، پیشین، ص28ـ 29.

4ـ انور خامه ای، «پنجاهمین سال شهادت دکتر حسین فاطمی» ماهنامه حافظ، شماره هشتم، آبان 83، ص6.

5ـ تاریخ تمدن یا داستان زندگی انسان، ویژه نوجوانان و جوانان، ج17، تهران: شرکت سهامی انتشار، 1378، ص50.

6ـ باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج2، تهران: گفتار، ص1069.

7ـ حکیمی، پیشین، ص34ـ 33

8ـ عاقلی، پیشین، ص1072.

9ـ حکیمی، پیشین، ص40

10ـ همان، ص37ـ 36.

11ـ شیفته، پیشین، ص7ـ6.

12ـ  حکیمی، پیشین،ص40

13ـ عاقلی، پیشین، ص1072.

14ـ شیفته، پیشین،ص10.

15ـ حکیمی، پیشین، ص50ـ 49.

16ـ همان، ص55.17ـ همان، ص53.

18ـ خاطرات و مبارزات سیاسی دکتر حسین فاطمی، تدوین بهرام فراسیابی، تهران: نشر سخن، 1369، ص117.

19ـ حکیمی، پیشین، ص62ـ 61.

20ـ افراسیابی، پیشین، ص140.

21ـ همان، ص 142ـ 141.

22ـ محمد حسین جمشیدی، رفتار شناسی امریکا در قبال نهضت ملی ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378، ص187.

23ـ حسین شاه حسینی، «فرازهایی از زندگی و مبارزات دکتر حسین فاطمی»، چشم انداز ایران، ش 22، ص7

 

روز نوزدهم مهرماه 1331 دولت مصدق اعلام کرد که در کابینه تغییر مهمی داده شده است و آن انتصاب دکتر سید حسین فاطمی نماینده مجلس و مدیر روزنامه باختر امروز به عنوان وزیر امور خارجه بود. علت این اقدام مصدق این بود که در آن لحظات بحرانی دکتر مصدق و یارانش تصمیم به قطع رابطه سیاسی با دولت انگلستان گرفتند...


 دکتر فاطمی در دوره اول زمامداری مصدق

روز هفتم اردیبهشت 1330 حسین علاء ناتوان از اجرای برنامه های دیکته شده و محوله به وی و در رأس آنها حل بحران نفت، بر خلاف میل شاه که مایل به ادامه ریاست وی بود ناگزیر به استعفا گشت. بعد از گذشت یک چند ساعت از این استعفا، از 100 تن از نمایندگان حاضر در مجلس شورای ملی، 79 نفرشان به نخست وزیری دکتر مصدق اظهار تمایل کردند.

ولی شرط مصدق برای پذیرش مسؤلیت نخست‌وزیری در گرو تصویب لایحه نه ماده‌ای و طرز اجرای ملی کردن نفت  و خلع ید از شرکت نفت انگلیس بود. که همان روز در مجلس شورای ملی و 48 ساعت بعد در مجلس سنا تصویب و نظر مصدق را در پذیرش نخست وزیری تامین نمود. مصدق در روز سی ام اردیبهشت 1330 دکتر فاطمی را به عنوان معاون سیاسی و  پارلمانی خود انتخاب کرد. (24)

در ماههایی که دکتر فاطمی به عنوان معاون سیاسی و پارلمانی نخست وزیر در کنار رهبر جبهه ملی بود، مبارزه با عناصر وابسته به سیاست لندن و خنثی‌سازی تحریکات شرکت نفت انگلیس و عوامل سفارت فخیمه آغاز گردید که مرتباً تا آخرین روزها ادامه داشت. به همین مناسبت چند تن از اعضای جبهه ملی به تدریج خود را کنار کشیدند. همین که دکتر فاطمی تصمیم گرفت از طریق شرکت در انتخابات دوره هفدهم مجلس شورای ملی از مقام دولتی (معاونت نخست وزیر) استعفا کند درگیری و مبارزه با سیاست متجاوز و استعمارگر انگلیس در روزنامه (باختر امروز) و در محافل  و مجامع سیاسی و پارلمانی تشدید یافت. دکتر فاطمی به خاطر استعداد خارق العاده‌ای که در مبارزات سیاسی با استفاده از مطبوعات و تبلیغات داشت یکی از مؤثرترین عامل علیه سیاست تجاوزگر لندن شناخته شده بود در آن ماهها شدیدترین افشاگری‌ها و مبارزه با سیاست بریتانیا طی سرمقاله‌های تند و آتشین  علیه تجاوز و غارت دولت انگلستان در روزنامه باختر امروز آغاز نمود که سر آغاز آن با مکاتبات اعتراض آمیز وزارت خارجه ایران به سفارت انگلیس و در حقیقت اخراج ضمنی سفیر انگلیس (سر فرانسیس شپرد) از ایران و بستن کنسولگری ها و دفاتر فرهنگی آن کشور در ایران شد.(24)

 

 سوء قصد به جان دکتر فاطمی

روز جمعه 25 بهمن ماه سال 1330 به مناسبت سالگرد کشته شدن محمد مسعود، مدیر روزنامه مرد امروز دوستان و آشنایانش در آرامگاه وی واقع در شمیران گرد آمدند. دکتر حسین فاطمی هم در این مراسم شرکت کرد. پس از انجام مراسم سنتی، از دکتر فاطمی خواسته شد که درباره محمد مسعود سخن بگوید. وی با اندوه فراوان پشت میکروفون قرار گرفت و سخنان خود را با این جملات آغاز کرد: « گلوله‌ای که مغز مسعود را پریشان کرد ایران را تکان داد... » اما ناگهان صدای  شلیک گلوله دیگری رشتۀ کلام وی را قطع کرد. (25) جمعیت از هم پاشید ضارب طپانچه را روی مزار مسعود انداخت و خود... دوستان فاطمی، او را به درون اتومبیلی منتقل کردند تا به بیمارستان برسانند. فاطمی پس از بازرسی جای گلوله در بدنش به راننده پیشنهاد نمود که وی را به بیمارستان نجمیه برد. در بین راه گفت: « دیدید بالاخره انگلیسها مرا کشتند » (26)

ضارب عضو فدائیان اسلام بود و در بازجویی‌های بعدی گفته بود که مامور ترور دکتر مصدق و دیگر سران جبهه ملی نیز بوده است. (27) دکتر فاطمی نوروز آن سال را در بیمارستان گذراند. سپس در خرداد ماه 1331 برای انجام عمل جراحی به آلمان رفت. دکتر فاطمی با وجود سه عمل جراحی (دو عمل در تهران و یک عمل در هامبورگ آلمان) تا پایان عمر نتوانست سلامت کامل خود را به دست آورد. (28)

وی در نخستین مقاله پس از ترور نافرجامش در باختر امروز نوشت: « این گلوله اینتلیجنت سرویس بر پایداری و استقامت من صد چندان افزود و مرا در راه خدمت به میهن عزیرم سرسخت تر و آهنین تر و فداکارتر نمود ». (29)

 

 فاطمی در دوره دوم زمامداری مصدق

دوره دوم زمامداری مصدق در واقع از ظهر روز قیام خونین سی ام تیر ماه 1331 شروع شد. مجلس شورای ملی در بعد از ظهر آن روز با اکثریت 61 رای از 64 رای نمایندگان حاضر، به زمامداری مجدد مصدق اظهار تمایل کرد و مصدق کابینه خود را در جلسۀ پنجم مرداد ماه به مجلس معرفی کرد. روز نوزدهم مهرماه 1331 دولت مصدق اعلام کرد که در کابینه تغییر مهمی داده شده است و آن انتصاب دکتر سید حسین فاطمی نماینده مجلس و مدیر روزنامه باختر امروز به عنوان وزیر امور خارجه بود.(30)

علت این اقدام مصدق این بود که در آن لحظات بحرانی دکتر مصدق و یارانش تصمیم به قطع رابطه سیاسی با دولت انگلستان گرفتند که حسین نواب وزیر خارجه وقت که آن روحیۀ مستقل اعضای جبهه ملی را نداشت و تحت تاثیر سیاستهای غربی قرار داشت زیر بار آن نرفت. دکتر مصدق ناگزیر شد وی را از کابینه خارج سازد و دکتر فاطمی را به عنوان وزیر خارجه معرفی کند. (31) دکتر فاطمی چند روز پس از رسیدن به سمت جدید قبل از هر چیز قطع رابطۀ ایران با کشور انگلستان را اعلام کرد. او می دانست که عوامل داخلی آن کشور استعماری همچنان درصدد برانداختن دولت ملی است. محمد رضا شاه با این اقدام وی موافق نبود این اقدام جسورانه دکتر فاطمی کینه شدیدی را در دل انگلیسها ایجاد کرد.

 

 

خنثی سازی توطئه مخالفان مصدق توسط فاطمی

در اواخر 1331 مخالفان دولت دکتر مصدق با برخی از سران ارتش تماس گرفتند که نیروهای ارتش و پادگانها در شهرستانها به سمت تهران حرکت کنند و حکومت مصدق را سرنگون سازد. در این لحظات حساس بود که دکتر فاطمی وزیر امورخارجه و یار وفادار دکتر مصدق با شتاب از اروپا پس از شرکت در کنفرانس سفیران ایران در اروپا به تهران بازگشت. مصدق از وفاداری ارتش نسبت به حکومت کاملا اطمینان نداشت، مصدق بر اثر اصرار دکتر فاطمی دستور انحلال لشکر اول را داد که مستقر در پایتخت بود، و افراد آن را تحت فرماندهی سرهنگ اشرفی (فرماندار نظامی تهران) قرار داد. مخالفان مصدق شاه را زیر فشار قرار دادند که شاه به حمایت از مصدق نپردازد سرتیپ تیمور بختیار به شاه قول داد چنان چه مصدق فرمان عزل خود را بپذیرد افراد ایل بختیاری را در حمایت از شاه بسیج خواهد کرد. شاه با این نقشه موافقت کرد که آن طور فرض می شد عملی نگردید. (32)

 

 کودتای نافرجام 25 مرداد 1332

از خرداد ماه 1332 مخالفت نمایندگان طرفدار شاه، به رهبری میراشرافی که یکی از چهره‌های وابسته به سازمان جاسوسی انگلیس بود، بسیار شدید شد و هتاکی‌ها در ضمن سخنان پیش از دستور به « دولت ملی » آن چنان بالا گرفت که سرانجام مصدق تصمیم گرفت که با انجام رفراندوم  مجلس هفدهم را که مرکز توطئه علیه خواسته‌های مردم شده بود منحل کند. این رفراندوم در روز 18 مراد ماه 1332 انجام شد و مردم ایران به انحلال مجلس رای دادند. شرکت گسترده مردم در رفراندوم 18 مرداد و پشتیبانی شگفت‌آور مردم از خواسته‌های دولت ملی موجب شد که دو کشور انگلیس و امریکا به این فکر بیفتند که کودتایی که از ماهها پیش آن را طرح‌ریزی کرده بودند به مرحلۀ اجرا درآورند. کودتا در فوریه سال 1953 طرح ریزی شده بود. سیاستمداران امریکا که می‌دانستند مصدق از حمایت عظیم قاطبۀ مردم ایران برخوردار است ابتدا با طرح کودتا موافق نبودند ولی چون با اصرار انگلیسها روبه رو شدند. کرمیت روزولت یکی از کارشناسان سیا را مامور تحقیق در این باره ساختند. کرمیت روزولت همراه با یک گروه ضربتی روز 22 تیر ماه 1332 وارد تهران شدند و فعالیت خود را برای تدارک عملیات سرنگونی دولت مصدق آغاز کردند. در آن زمان زاهدی که در جریان قتل افشار طوس (رئیس شهربانی) مجرم اصلی شناخته شده بود در مخفیگاه به سر می‌برد. مخفیگاه او توسط سفارت امریکا فراهم آمده بود و کرمیت روزولت توانست چندین بار با او ملاقات کند. روزولت چندین بار با شاه نیز ملاقات کرد. آخرین دور مذاکرات شاه با روزولت در 18 مرداد ماه 1332 انجام گرفت. روزولت درباره این ملاقات در خاطرات خود می نویسد: «... ما در کلیۀ مسائل اساسی، روش کار و تاکتیک عملیات توافق کردیم. قرار شد فرامین عزل مصدق و نخست‌وزیری فضل الله زاهدی نوشته شود و شاه روز بعد آن را امضاء کند و همراه با ملکه ثریا به سواحل دریای خزر پرواز کند و در انتظار نتیجه کار بماند...» برنامۀ بعدی جاسوس سیا فراهم آوردن تظاهرات خیابانی بر ضد دکتر مصدق بود. مقدمات این تظاهرات قبلا توسط برادران رشیدیان فراهم شده بود. شعبان جعفری (معروف به شعبان بی مخ)، محمود مسگر و اسماعیل‌پور رهبری این تظاهرات خیابانی را برعهده می‌گرفتند. حوالی نیمه شب 25 مرداد سرهنگ نصیری فرمانده گارد سلطنتی در حالی که سه کامیون پر از سرباز او را همراهی می‌کردند به منزل مصدق رفت تا فرمان عزل او را از جانب شاه ابلاغ کند. نقشه این بود که در حین ابلاغ، ابتدا مصدق توقیف شود و سپس نسبت به دستگیری وزرا و سرتیپ محمد تقی ریاحی ـ رئیس ستاد ارتش ـ اقدام شود. اما نقشۀ کودتا به آن صورت که کودتاچیان برنامه‌ریزی کردند اجرا نشد. سرهنگ ممتاز بلافاصله به نیروهای تحت فرمان خود فرمان دستگیری نصیری را صادر کرد. افسران دیگری نیز که مامور دستگیری سایر وزرا بودند فقط موفق به دستگیری دکتر حسین فاطمی، مهندس زیرک‌زاده و مهندس حق شناس شدند که آنها هم فردای آن شب پس از اعلام شکست کودتا آزاد شدند. (33) سعید فاطمی در این باره می‌گوید: «در روز 25 مرداد گروهی نظامی ساعت 11 شب به خانه مرحوم دکتر فاطمی ریختند و به ایشان خیلی بی‌احترامی کردند. بعد هم او را به همراه مهندس زیرک‌زاده و مهندس حق‌شناس دستگیر کردند، قرار بود اینها را اعدام کنند که خوشبختانه دکتر مصدق خبردار شد و به موقع اقدام کردند و کودتا روز 25 مرداد شکست خورد  و شاه فرار کرد ». در آن روز شادروان دکتر فاطمی به مرحوم مصدق پیشنهاد کرده بود که او را وزیر دفاع کند تا او با تمام قدرت مخالفین قسم خورده نهضت ملی ایران را به سزای اعمالشان برساند. دکتر مصدق گفته بود برطبق چه قانونی؟ دکتر فاطمی جواب داده بود با قانون انقلاب و برای نجات ملت ایران که مرحوم مصدق پاسخ داده بود این کار را وزیر دادگستری، رئیس دیوان عالی کشور و چند تن از روحانیون قم و کسانی که مورد احترام مردم هستند باید انجام دهند و قوانین را به گونه‌ای شکل دهند که بر اساس آن بتوان مخالفین نهضت ملی را مورد تعقیب قرار داد... شادروان دکتر فاطمی گفته بود این مسیر طولانی است و تا آن وقت ریشه ما را کنده اند... » (34)

وقتی خبر شکست کودتا توسط رادیو به شاه رسید وحشت زده همراه با همسرش به فکر افتادند که برای گریز از دستگیری و محاکمه به خارج از ایران بگریزند که به طرف بغداد پرواز می‌کنند و از آنجا به رم می روند. در این زمان فاطمی از تمام سفیران ایران خواست تا نه تنها به استقبال شاه که از کشور گریخته نروند بلکه او را به کشور بازگردانند. (35).

 

 کودتای 28 مرداد 32

عوامل جاسوسی دو کشور انگلیس و امریکا حتی پس از شکست کودتا در 25 مرداد 1332 همچنان به فعالیت های خود برای سرنگون ساختن حکومت دکتر مصدق ادامه دادند پس از آن که روزولت خبر شکست کودتای نظامی و دستگیری سرهنگ نصیری را از رادیو شنیدند بی‌درنگ دست به کار بررسی و اجرای طرح کودتای دوم شد. روز بعد از پرواز شاه به بغداد عوامل محلی سیا و « ام. آی .6 » با همکاری طرفدران زاهدی دست به توزیع گستردۀ فرمانهای قلابی شاه که توسط روزولت پر شده بود و حاکی از انتصاب زاهدی به جای مصدق به عنوان نخست وزیر بودند، زدند. برنامه دیگر کودتاگران تجهیز چاقوکشان و اوباشان برای حمله به ادارات دولتی و تخریب و غارت روزنامه‌های ملی و ایجاد ترس و وحشت میان مردم بود. حدود ساعت 9 صبح گروهی دیگر از مزدوران سازمان داده شده همراه جمعی از گروهبانها و پاسبانان که برخی لباس غیر نظامی پوشیده بودند در میدان بهارستان به طرفداری از شاه شعار می دادند. (36)

 حمله اولین دسته تانکها که به دنبال آنها مزدوران ، غارتگران و صدها تن مردم بی خبر که در حرکت بودند از ساعت دو و نیم بعد از ظهر به خانۀ نخست وزیر قانونی آغاز گردید. طولی نکشید که خیابانهای اطراف خانه مصدق تبدیل به صحنۀ نبرد خونین بین مخالفان و مهاجمان گردید. همان روز زاهدی موقعیت خود را به عنوان نخست وزیر تثبیت کرد و دو روز بعد مصدق و همراهانش دستگیر شدند.(37) دکتر فاطمی و برخی از تندروهای جبهه ملی مخفی شدند. دکتر فاطمی که یکی از مخالفان سرسخت شاه بود. به خاطر تندرویهای روزهای اخیر در تلاش برای مخفی ساختن خود در نقطۀ امنی برآمد. وی تقریبا هفت ماه پس از کودتا در مخفیگاه به سر می‌برد تا این که در ششم اسفند 1332 توسط مامورین فرمانداری نظامی دستگیر شد. در همان روز پس از دستگیری ، مقامات شهربانی و فرمانداری نظامی با جمع‌آوری گروهی از چاقوکشان به رهبری شعبان بی مخ در برابر پلکان شهربانی کشور تصمیم بر آن گرفتند که با صحنه سازی خاصی به وی حمله کرده و با ضربات چاقو او را به قتل برسانند تا در افکار عمومی چنین وانمود کنند این خشم عمومی مردم بود که چنین شد پس به محض اینکه دکتر فاطمی را از پلکان شهربانی پایین آوردند بطور غافلگیرانه ده، دوازده تن از چاقوکشان دولتی با فریاد چاقوهای برهنه به سمت دکتر فاطمی حمله بردند در همین صحنه بود که خواهر دکتر فاطمی که زنی به تمام معنا شجاع و شیردل بود خود را بر روی برادر انداخته تا مانع از این شود که ضربه های چاقو به بدن معلول دکتر فاطمی اصابت کند و خود او مورد اصابت چندین ضربه چاقو شد که مدتها بستری بود. (38) در نهایت دکتر فاطمی به حکم ناجوانمردانه دادگاه بدوی و تجدید نظر نظامی به چهار بار اعدام محکوم شد.

 

قسمتی از جملات دکتر فاطمی در دادگاه


من دیگر در این لحظات در مقام تظاهر و عوام‌فریبی نیستم و به مرگ خود یقین دارم و آن‌چه می‌گویم از روی حقیقت است. ما از نهضتی به پیشوایی دکتر مصدق حمایت کردیم که هیچ قصد و غرضی جز عزت و استقلال مملکت نداشت. من برای آن کشته می‌شوم که اولین اقدامم در وزارت بستن سفارت‌خانه و قطع رابطه با انگلستان بود. هیچ مأیوس نیستم، از هر قطره‌ی خون من هزاران نهال می‌روید و با تأیید خداوند قهار، انتقام این ملت ستم‌دیده را از استعمار ناپاک می‌گیرد.

چندروز بعد در ١٨ آبان سال ١٣٣٣، بدن به ‌شدت زخمی او را کشان‌کشان او را تا پای جوخه‌ی اعدام بردند. فریاد زد « بسم الله الرحمن الرحیم؛ پاینده ایران، زنده باد دکتر مصدق» ... و بعد صدای رگبار گلوله و سکوت.

 

 

پی‌نوشت‌های بخش دوم:

24ـ افراسیابی ، پیشین،ص146

25ـ حکیمی، پیشین، ص72.

26ـ افراسیابی، پیشین، ص181.

27ـ محمد علی سفری، قلم و سیاست، ج1، تهران: نشر نامک، ص581.

28ـ حکیمی، ص77ـ 76.

29ـ  شیفته، پیشین، ص132

30ـ حکیمی، پیشین، ص22

31ـ شیفته، پیشین، ص264.

32ـ سپهر ذبیح، ایران در دوران مصدق، ص168.

33ـ حکیمی، پیشین90ـ 88.

34ـ لطف الله میثمی، با چشمی گریان، تقدیم به عشق: فرازهایی از زندگی شهید دکتر سید حسین فاطمی، تهران: انتشارات صمدیه، 1386، ص129ـ 123.

35ـ حکیمی، پیشین، ص92.

36ـ همان، ص96ـ 97.

37ـ همان، ص106ـ 100.

38ـ شیفته، پیشین، ص378ـ 377.

39- مرکز اسناد انقلاب اسلامی

40- کشته‌شدگان بر سر قدرت، مسعود بهنود، انتشارات نشر علم، ١٣٨٠

41-  سهیل آصفی، بر سرنیزه نتوان نشست، روزنامه‌ی روز، آبان ١٣٨٤

42- خبرگزاری میراث فرهنگی، ١٩ آبان ١٣٨٤


 

توافق گس گلشائیان

انگلیس با کسب امتیازات نفتی در ایران، سایر کشورهای استعماری، از جمله روسیه و آمریکا را نیز به این خوان پر نعمت کشاند؛ بدین رو هر امتیازی که ایران به انگلیس یا هر کشور دیگری داد، بقیه استعمارگران نیز خواهان امتیازی مشابه آن می‌شدند و این آغاز رقابت بر سر نفت کشورمان بود.

   به دلیل رقابت قدرت­های استعماری بر سر نفت ایران و صدماتی که ایران از این رقابت­ها دید، مجلس در مهر 1326ش. قانونی تصویب کرد که بر اساس آن­، اعطای هر گونه امتیاز به دولت­های خارجی ممنوع شد.

   دولت برای اجرای قانون مزبور با شرکت نفت ایران و انگلیس، مذاکره کرد و اعزام نماینده‌ای را از سوی شرکت نفت انگلیس و ایران به تهران خواستار شد. دغدغه هر نخست­وزیری که به صدارت می‌رسید، حل مسئله نفت بود و هر دولتی که نمی‌توانست این مسئله را حل کند، جایش را به دولت بعدی می‌سپرد؛ ازاین رو دولت­هایی چون: قوام، هژیر، حکیمی و... بر سر کار آمدند و سرانجام، نوبت به دولت حکیمی رسید. (1)

   شرکت، بنا به درخواست حکیمی، شخصی به نام «نویل گس» را که یکی از مدیران شرکت نفت را برای مذاکره با دولت ایران به تهران فرستاد و  نمایندگان شرکت نفت و دولت ایران مذاکراتی انجام دادند؛ امّا نتیجه‌ای حاصل نشد و نمایندگان شرکت نفت به لندن بازگشتند.

   بعد از حکیمی، هژیر، مأمور تشکیل کابینه شد. هژیر اعلام کرد که شرکت، نماینده‌ای را برای مذاکره درباره نفت بفرستد. همچنین از مجلس تقاضا کرد که از یک کشورِ بی­طرف، متخصصان در امور نفت را برای مشاوره در مسائل حقوقی، فنی و مالی برای اجرای قانون مذکور (قانون مهر 1326ش.) به استخدام در آورد. «ژیدل» فرانسوی برای مشاوره در امور نفت به ایران دعوت شد. وی پس از ورود به تهران، مأمور شد پس از مطالعه پرونده‌ها گزارش مفصلی به دولت تسلیم کند. (2)

   «گس» در اوایل مهر 1327ش. دوباره به تهران آمد تا مذاکرات مربوط به نفت را از سر گیرد. نمایندگان شرکت برای کسب نتیجه، درخواست مذاکره با همکاران خود در لندن را مطرح کردند. دولت ایران، سه ماه به آنان فرصت داد . در این مدت، دولت ایران، مذاکرات خود را با ژیدل فرانسوی انجام داد تا خود را برای مذاکرات بعدی آماده کند.

   در این زمان بود که هژیر استعفا کرد و ساعد به نخست وزیری رسید. «گلشائیان»، وزیر دارایی شد. پس از مراجعت نمایندگان شرکت نفت به تهران،‌مذاکرات آغاز شد. دولت ایران، گلشائیان را برای مذاکره برگزید. (3)

   ایران مدعی بود که حق­الامتیاز ایران نسبت به کشورهای دیگر، بسیار غیر­عادلانه است. همچنین حساب­کردۀ حق (سهم)  ایران از منافع، بعد از پرداخت مالیات به دولت انگلیس، منصفانه نیست و این در حکمِ مالیات­گرفتن از دولت دیگر به حساب می‌آید. (اشکالات قرارداد 1933). اعتراض دیگری که دولت ایران به شرکت نفت داشت، فروش نفت ایران به قیمت بسیار ارزان به نیروی دریایی انگلیس بود که بنا به گفته زمامداران بریتانیا، نفت ایران در پیروزی متفقین در جنگ جهانی دوّم ، عامل بسیار مهمی به شمار می‌رفت. (4)

   همچنین دولت ایران معتقد بود که شرکت با تأسیسات عظیم خود در جنوب ایران، یک نوع حکومت در داخل حکومت به وجود آورده و برای خود، یک منطقه نفوذ، ایجاد کرده است و هر جا که منافع انگلستان اقتضا می‌کند، در امور داخلی ایران دخالت می‌کند. همچنین دولت ایران، خواستار تصفیه نفت ایران در داخل کشور بود، نه در کشورهای دیگر.(5)

   نماینده شرکت نفت، سه ماه فرصت خواست ‌و در اواسط بهمن 1327ش. به ایران بازگشت. گلشائیان(وزیر دارایی)، سرپرستی هیئت ایران را بر عهده داشت. "گمس" اعلام می‌دارد که خواهان تعدیل در قرارداد 1933 است؛ امّا گلشائیان از سوی ایران اعلام می‌دارد که خواستار تجدید نظر در این قرار داد است. دولت ایران در طول مذاکرات خواستار تجدید نظر در قرارداد 1933 بود؛ امّا اصرار زیادی در تحقق نظر خود نکرد و به تعدیل امتیاز راضی شد.

   مذاکرات بین نمایندگان شرکت نفت و ایران، حدود 21 ماه طول کشید و روز یکشنبه 26 تیر 1328ش. قرارداد موسوم به "قرارداد الحاقی" به عنوان ضمیمه قرارداد اصلی یعنی 1933، به امضای گلشائیان، نماینده ایران و گس، نماینده شرکت نفت رسید. (6)

 

اصول توافق گس گلشائیان

اصول توافق میان گس و گلشانیان عبارت بودند از:

1-   حق­الامتیاز ایران از تُنی چهار شیلینگ به تُنی شش  شیلینگ افزایش یابد.

2-   سهم بیست درصد مقرر ایران را ـ که شرکت نفت به حساب ذخیره عمومی می‌گذاشت و طبق قرار داد 1933 می‌بایست در پایان امتیاز پرداخت می­­شد ـ سال به سال بپردازد و این مبلغ از چهار میلیون لیره کمتر نباشد.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.