نجواهای یک بغض لبریز
دلتنگم ، همین ، و این نیاز به هیچ زبان شاعرانه ای ندارد
نجواهای یک بغض لبریز
دلتنگم ، همین ، و این نیاز به هیچ زبان شاعرانه ای ندارد
باید تو را همیشه به دقت نگاه کرد شعراز : مسلم محبی از : کاظم بهمنی
یعنی نه سرسری، سر فرصت نگاه کرد
خاتون! بگو که حضرت خالق خودش تو را
وقتی که آفرید چه مدت نگاه کرد
هر دو مخدرند که بیچاره می کنند
باید به چشم هات به ندرت نگاه کرد
هر کس نظاره کرد تو را دلسپرده شد
فرقی نمی کند به چه نیت نگاه کرد
عارف اگر برای تقرب به ذات حق
زاهد اگر برای ملامت نگاه کرد
تو بی گمان مقدسی و کور می شود
هر کس تو را به قصد خیانت نگاه کرد
===================
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را
منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد
غزل و عاطفه و روح هنرمندش را
از رقیبان کمین کرده عقب می ماند
هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را
مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر
هر که تعریف کند خواب خوشایندش را
مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد
مادرم تاب ندارد غم فرزندش را
عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو
به تو اصرار نکرده است فرآیندش را
قلب ِ من موقع اهدا به تو ایراد نداشت
مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را
حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید
بفرستند رفیقان به تو این بندش را
منم آن شیخ سیه روز که در اخرعمر
لای موهای تو گم کرد خداوندش را
===========
تو مهربانتر از آنی که فکر می کردم
درست مثل همانی که فکر می کردم
شبیه ... ساده بگویم کسی شبیهت نیست
هنوز هم تو چنانی که فکر می کردم
تو جان شعر منی و جهان چشمانم
مباد بی تو جهانی که فکر می کردم
تمام دلخوشی لحظه های من از توست
تو آن آن زمانی که فکر می کردم
درست مثل همانی که در پی ات بودم
درست مثل همانی که فکر می کردم
دلتنگم ، همین ، و این نیاز به هیچ زبان شاعرانه ای ندارد
هر شب من از خیال تو سرشار می شوم هر صبح با اذان تو بیدار می شوم کارم فقط به راه شما خیره ماندن است شغل مرا نگیر که بیکار می شوم دست خودم که نیست مرا سرزنش مکن از سوی دل به عشق تو اجبار می شوم بیچاره من که از طرف چشمهای تو روزی هزار مرتبه احضار می شوم وقتی که نیستی چه امیدی به ماندنم از زندگی بدون تو بیزار می شوم برگرد تا دوباره به عشقت یقین کنم بی تو دچار شاید و انگار می شوم روزم به روزمرگی غیبتت گذشت اما دوباره شب زتو سرشار می شوم از رو نمی روم همیشه همین بوده ، باز هم فردا دچار این همه تکرار می شوم
***
دانلود بهترین آثار سهیل نفیسی و متن تمام اشعار
تقدیم به آتوسا
سهیل نفیسی در چند کلمه با دو فعل
خواننده و گیتاریست آوانگارد ، دوست دار ادبیات و شعر معاصر ، یک هنرمند خاص
استفاده ی نفیسی از اشعاری که ریتمی متفاوت با شعر کلاسیک و موسیقی سنتی دارند از او برای منتقدان عاشق قیاس تندیس "باب دیلن" و "لئونارد کوهن" ساخته .
رنگ سبز رنگ برگها
رنگ خواب آرزوها
میاره بهارو تو شهر
رنگ رقص شاپرکها
رنگ پاییز رنگ زرده
دلنشینه پر درده
رنگ خورشید محبت
دنیا رو طلایی کرده
سپیدی رنگ عبادت
رسم دیرین رفاقت
میشینه رو یاس باغچه
رنگ ساده نجابت
می شه تو دنیای رنگی
نمونه هیچ دلی سنگی
سنگی
حیفه آدما نبینن
دنیایی به این قشنگی
رنگ قرمز رنگ مینا
رنگ اون شعرای نیما
رنگ آبی رنگ دریاست
رنگ آسمون زیباست
رنگ قرمز رنگ مینا
رنگ اون شعرای نیما
رنگ آبی رنگ دریاست
رنگ آسمون زیباست
سبز و قرمز و سپیده
کی تن شهرمو دیده
تار اون از دل مردم
پودش از صفا تنیده
رنگ قرمز
رنگ آبی
رنگ قرمز رنگ مینا
رنگ اون شعرای نیما
رنگ آبی رنگ دریاست
رنگ آسمون زیباست
رنگ قرمز رنگ مینا
رنگ اون شعرای نیما
رنگ آبی رنگ دریاست
رنگ آسمون زیباست
رنگ قرمز
رنگ آبی
فرستنده متن : نوید ایزد