oknews اکی نیوز

oknews اکی نیوز

oknews اکی نیوز oknews20@gmail.com
oknews اکی نیوز

oknews اکی نیوز

oknews اکی نیوز oknews20@gmail.com

سایبرپانک چیست؟


سایبرپانک چیست؟

صفحه اصلی مقاله های اینترنت و فناوری اطلاعات سایبرپانک چیست؟



سایبر پانک چیست؟(تارنما)

سایبرپانک یک ترکیب جدید است که از دو کلمه سایبر و پانک ساخته شد؛‌ دو عنصر مورد علاقه نسل جوان. این ترکیب معمولا برای اشاره به یک ژانر خاص از داستان بکار می‌رود که بین گیک‌ها، هکرها و کامپیوتری‌ها بسیار محبوب است. داستان‌های سایبرپانک معمولا در فضای های تکنولوژیک اما در میان زندگی‌های سطح پایین قهرمانانش اتفاق می‌افتند. هکرهایی که یک شغل کم درآمد دارند اما شب‌ها دنیا را در اختیار خودشان می‌گیرند، بیخانمان‌هایی که همیشه به بزرگترین منابع اطلاعاتی جهان وصل هستند و گیک‌هایی که به تنهایی به شرکت‌های بزرگی که حتی دولت‌ها را کنار زده و به جهان حکم‌فرمایی می‌کنند اعلام جنگ می‌دهند.

این عبارت اولین بار در ۱۹۸۳ توسط بروس بتکه در داستانی به نام Cyberpunk ابداع و استفاده شد و از آن زمان به بعد تا جایی مشهور شده که امروز یک سبک خاص داستان نویسی به حساب می‌رود. در یک تعریف تک خطی از سایبرپانک می‌گویند

سایبرپانک بیان (معمولا تاریک) ایده‌ها در مورد انسان و تکنولوژی و ترکیب‌ این دو در آینده نزدیک است.

اما به نظر من همچنان تعریف «تکنولوژی بالا؛ زندگی پایین» تعریفی خلاصه‌تر و همچنان گویا است.

عناصر داستان‌های سایبرپانک معمولا عبارت هستند از:

1- تاثیر منفی تکنولوژی بر زندگی انسان:

در داستان‌های سایبرپانک معمولا با دنیایی طرف هستید که تکنولوژی افسارگسیخه بر آن حکم می‌راند. در این جوامع قواعد مرسوم فعلی شکسته شده‌اند، محیط زیست تخریب شده و جرم و مواد مخدر حرف اول را می‌زنند.

2- آمیختگی انسان و ماشین:

 علاوه بر برنامه‌های کامپیوتری هوشمند و ربات‌ها؛ انسان‌های دنیای سایبرپانک هم شدیدا به ماشین گره خورده‌اند. گاهی اجزای کامپیوتری را در بدن انسان‌ها ملاحظه می‌کنید و گاهی انسان‌ها آنقدر مجهز به چشمی‌ها و کامپیوترهای پوشیدنی هستند که دیدن بدن آن‌ها مشکل است. علاوه بر این بسیاری از نقش‌های سنتی انسان به ماشین واگذاری شده (مثلا فروشندگی یا مسوول بلیت قطار) اما در مقابل شغل‌های مربوط به ربات‌های فعلی در دست انسان‌ها است (مانند کار مونتاژ یا تست کیبرد در کارخانه‌ها). برخی از این داستان‌ها تا آنجا پیش می‌روند که نقش بدن انسانی را با بدن دیجیتالش عوض می‌کنند و دنیای واقعی جایی می‌شود که بدن حضور ندارد (مثلا متاورس که فضایی است شبیه اینترنت فعلی ما).

3- کنترل شرکت‌ها بر جامعه:

تقریبا تمام داستان‌های سایبرپانک در فضایی اتفاق می‌افتند که در آن شرکت‌ها کنترل جوامع را در دست دارند. دولت‌ها تضعیف شده‌اند یا بازیچه دست شرکت‌های اقتصادی چندملیتی هستند. در داستان های آنها رییس جمهور آمریکا معمولا آدم بی اهمیتی است که فقط یک نقش اداری بازی می‌کند . در برخی داستان‌ها هم با ضد آرمان‌ شهرهایی طرف هستیم که در آن‌ها انسان‌هایی زندگی می‌کنند که یک قدرت کنترل کننده تحت عنوان «حفاظت از بشریت» تمام آزادی‌های فردی آن‌ها را سلب کرده اند.

4- تمرکز بر زیرزمین و خرده فرهنگ‌ها:

سایبرپانک تقریبا همیشه روی خرده فرهنگ‌‌ها و گروه‌های زیرزمینی تمرکز دارد. حتی اگر داستان به سمت یک انقلاب عمومی در جامعه هم برود، این خرده‌ فرهنگ‌های پانکی زیرزمینی هستند که در هسته داستان محوریت دارند و ضد قهرمان‌ها تقریبا همیشه آدم‌هایی مستقل از جامعه هستند.


5- دسترسی مستمر به اطلاعات:

این چیزی است که سایبرپانک‌ را به ژانر داستانی مورد علاقه هکرها تبدیل کرده. قهرمان‌ها یا ضد قهرمان‌های سایبرپانک دسترسی وسیع و دائمی به شبکه‌های اطلاعاتی دارند. آن‌ها در دنیاهای مجازی زندگی می‌کنند. با یک حرکت انگشت بزرگترین کتابخانه‌ها را با بهترین کتابدارها در اختیار دارند و شغلش برخی از آن‌ها جمع آوری اطلاعات و فروختن آن‌ها به بانک‌های اطلاعاتی است. این استمرار دائمی جریان اطلاعات، تا آنجا پیش می‌رود که مرز واقعیت و مجاز به هم می‌خورد و قهرمان یا ضد قهرمان همیشه تصویری مجازی روی واقعیت اطراف خود می‌اندازد.


به عنوان نمونه‌های مشهور ژانر سایبرپانک می‌شود می‌شود در کتاب‌ها به آثار ویلیام گیبسون (از جمله نورومانسر) و در رده فیلم به نمونه‌هایی مانند بلیدرانر (۱۹۸۲) و ماتریکس (۱۹۹۹) و در انیمه به مجموعه فوق العاده Serial Experiements Lain اشاره کرد که تصویر زیر صحنه‌ای از آن است.





عناصر داستان‌های سایبرپانک معمولا عبارت هستند از:

1- تاثیر منفی تکنولوژی بر زندگی انسان:


2- آمیختگی انسان و ماشین:


3- کنترل شرکت‌ها بر جامعه:


4- تمرکز بر زیرزمین و خرده فرهنگ‌ها:



5- دسترسی مستمر به اطلاعات:






  • تاریخ: 6-11-1391
  • تعداد بازدید: بازدید







عناصر داستان‌های سایبرپانک معمولا عبارت هستند از:

1- تاثیر منفی تکنولوژی بر زندگی انسان:


2- آمیختگی انسان و ماشین:


3- کنترل شرکت‌ها بر جامعه:


4- تمرکز بر زیرزمین و خرده فرهنگ‌ها:



5- دسترسی مستمر به اطلاعات:



مسعود عالیپور مربی تیم پارس جنوبی جم

مسعود عالیپور مربی جوان، موفق و با آتیه

مسعود عالیپور مربی موفق و با آتیه



⚽️ نقش مسعود #عالیپور در موفقیت های تارتار و تیم پارس جنوبی جم

عالیپور که در کنار رنه سیموئز، علی دایی و پرویز مظلومی (مس کرمان) موفقیت های خوبی کسب کرده، در بازیخوانی حریفان مهارت ویژه ای دارد


http://s8.picofile.com/file/8306965984/photo_2017_09_20_16_10_44.jpg


http://s8.picofile.com/file/8306965950/photo_2017_09_20_16_10_35.jpg







حکایت همچنان باقیست استاد زرین کوب

حکایت همچنان باقی ...

نویسنده: عبدالحسین زرین کوب
دل نوشته ای است زیبا و ماندنی، از شادروان زرین کوب که در اواخر عمر خویش نگاشته.
این متن زیبا بیانگر عمق خلوص و صفا و راستیِ آن بزرگمرد از دست رفته است. یادش گرامی باد!
این نوشته اینگونه آغاز می شود:

-حرف بزن،مرد،حرف بزن! دیگر فرصت چندانی باقی نیست... خاموشی در پیش است و فراموشی در پس... تا هنوز وقتی هست حرفی بزن!

-حرف،حرف! آخر اینهمه حرف چه فایده دارد.اگر هم آنچه را در دل داری هرگز به زبان‏ نیاوری دنیا از اینکه هست نه بدتر می‏شود نه بهتر.دعوتگران و و دعوی‏ داران از آغاز تا امروز آنهمه‏ حرف زده ‏اند.اگر دنیا با حرف درست می‏شد دیگر به حرف تو چه نیازی بود؟

در بین این دو صدا مردد ماندم.صدای اول وسوسه ‏انگیز بود.می‏خواست مرا از ورطه فراموشی‏ که به دنبال خاموشی پیش می‏آید بیرون بیاورد.اما صدای دوم تحذیرگر بود.

با این حال قلم را به دست گرفتم.بگذار چیزهایی را از آنچه هرگز با هیچ کس در میان نیاورده ‏ام‏ به قلم بیاورم.تردیدها،وسوسه ‏ها،کج‏اندیشی ‏هایی که کنجکاوی را در آستانه کفران اندیشی قرار می‏دهد! جای آن دارد که این چیزها هم فرصتی برای ظهور و بروز بیابند.نه،نمی‏توانم.فریاد غریزه، انگیزه حفظ حیات که در آدمی‏زاد عقل نام دارد از این اندیشه بازم می‏دارد.

عجب که حتی در این‏ سالهای پیری نیز،بیم از سوء تفاهم،بیم از خشونت عام و بیم از احتمال خطا،به من برای اظهار ناگفته‏ها رخصت نمی‏تواند داد.اما خاطره‏های دور،گفت ‏و شنودهایی که با دوستان داشته ‏ام،تجربه‏ دنیایی که بارها در ترس،در اضطراب و در فریب مستغرق بوده است عقده‏ هایی است که آزارم‏ می‏دهد و دوست دارم تا آنجا که صدای دوم راه نفسم را نبندد،آنها را به زبان بیاورم.

حکایت همچنان باقی ...

حکایت همچنان باقی ...

نویسنده: عبدالحسین زرین کوب

دل نوشته ای است زیبا و ماندنی، از شادروان زرین کوب که در اواخر عمر خویش نگاشته.
این متن زیبا بیانگر عمق خلوص و صفا و راستیِ آن بزرگمرد از دست رفته است. یادش گرامی باد!
این نوشته اینگونه آغاز می شود:

-حرف بزن،مرد،حرف بزن! دیگر فرصت چندانی باقی نیست... خاموشی در پیش است و فراموشی در پس... تا هنوز وقتی هست حرفی بزن!

-حرف،حرف! آخر اینهمه حرف چه فایده دارد.اگر هم آنچه را در دل داری هرگز به زبان‏ نیاوری دنیا از اینکه هست نه بدتر می‏شود نه بهتر.دعوتگران و و دعوی‏ داران از آغاز تا امروز آنهمه‏ حرف زده ‏اند.اگر دنیا با حرف درست می‏شد دیگر به حرف تو چه نیازی بود؟

در بین این دو صدا مردد ماندم.صدای اول وسوسه ‏انگیز بود.می‏خواست مرا از ورطه فراموشی‏ که به دنبال خاموشی پیش می‏آید بیرون بیاورد.اما صدای دوم تحذیرگر بود.

با این حال قلم را به دست گرفتم.بگذار چیزهایی را از آنچه هرگز با هیچ کس در میان نیاورده ‏ام‏ به قلم بیاورم.تردیدها،وسوسه ‏ها،کج‏اندیشی ‏هایی که کنجکاوی را در آستانه کفران اندیشی قرار می‏دهد! جای آن دارد که این چیزها هم فرصتی برای ظهور و بروز بیابند.نه،نمی‏توانم.فریاد غریزه، انگیزه حفظ حیات که در آدمی‏زاد عقل نام دارد از این اندیشه بازم می‏دارد.

عجب که حتی در این‏ سالهای پیری نیز،بیم از سوء تفاهم،بیم از خشونت عام و بیم از احتمال خطا،به من برای اظهار ناگفته‏ها رخصت نمی‏تواند داد.اما خاطره‏های دور،گفت ‏و شنودهایی که با دوستان داشته ‏ام،تجربه‏ دنیایی که بارها در ترس،در اضطراب و در فریب مستغرق بوده است عقده‏ هایی است که آزارم‏ می‏دهد و دوست دارم تا آنجا که صدای دوم راه نفسم را نبندد،آنها را به زبان بیاورم.

تصاویر


  تصاویر/ چهره ها در افتتاحیه «360 درجه» سام قریبیان

مراسم افتتاحیه فیلم "۳۶۰ درجه" با حضور عوامل فیلم و چهره های مطرح سینمایی و ورزشی در پردیس ملت برگزار شد.


افتتاحیه فیلم

به گزارش زمان مراسم افتتاحیه فیلم "۳۶۰ درجه" با حضور عوامل فیلم و چهره های مطرح سینمایی و ورزشی در پردیس ملت برگزار شد.


ادامه مطلب ...

اشعار حضرت علی اصغر علیه السلام

اشعار حضرت علی اصغر علیه السلام

حضرت علی اصغر

(1)

سپاه را چقدر سیر کرد آب فرات                              چه زود این همه تغییر کرد آب فرات

چه کرد با جگر تشنه ها نمی دانم                               رُباب را که زمین گیر کرد آب فرات

رُباب را چقدر در حرم خجالت داد                           همان دو لحظه که تاخیر کرد آب فرات

سفید شد همه گیسویش یکی یکی                          عروس فاطمه را پیر کرد آب فرات

همان که آبرویت را ز گریه اش داری                  سه شعبه در گلویش گیر کرد... آب فرات

دو قطره آب ندادی و شاه عطشان را                          چقدر حرمله تحقیر کرد، آب فرات!

دوباره آب رسید و دوباره شیر آمد                          ولی چه سود، کمی دیر کرد آب فرات

تمام اهل حرم تشنه... اسب ها سیراب                     سپاه را چقدر سیر کرد آب فرات

علی اکبر لطیفیان

***

 

(2)

حالا برای خنده که دیر است گریه کن

بابا نخواب...موقع شیر است...گریه کن...

 

در مانده ام میان دو راهی...کجا روم؟

چشمم که رفته است سیاهی...کجا روم؟

 

جانِ رباب، من به همه رو زدم نشد

دنبال آب، من به همه رو زدم نشد...

 

عمه تو را ز دور نشان میدهد نخواب

هی شانه ی رباب تکان میدهد نخواب

 

شد وقت بازی ات کمرت را گرفته ام

با احتیاط زیر سرت را گرفته ام

 

قنداقه ات که بست لبت باز شد علی؟

خندید مادرت... چقدر ناز شد علی

 

افسوس مادرت شب شادی ات ندید

چشم رباب حجله ی دامادی ات ندید...

 

در خیمه گرم کرده خودش مجلست علی

جای نفس بلند شده "خس خست " علی

 

تا پشتِ خیمه کارِ پدر سر به زیری است

تازه زمان دیدن دندان شیری است

 

همبازی تو ساقه ی تیر است گریه کن

بابا نخواب موقع شیر است گریه کن

حسن لطفی

***

 

(3)

دل آقا اسیر زلفت بود                                 خنده ات باده ی حیاتش بود

نخ قنداقه ی مطهرتان                                      لنگر کشتی نجاتش بود

گره هایی بزرگ آوردند                                  پای گهواره ات مراجع مان

مُهر لبیک یا حسینت را                                 جان زهرا بزن به طالع مان

چشم هایت به کربلا فهماند            مست بودن به قیل و قال که نیست

ظهر روز دهم نشان دادی                 مرد بودن به سن و سال که نیست

یل شش ماهه ای، عجیب که نیست!           نوه ی حیدری "جگرداری"

بی جهت حرمله سه شعبه نخواست           با عمو می پری، جگرداری

گریه هایت برای آب نبود                                پدرت را غریب می دیدی

تا که پلک تو را عطش می بست          خواب شیب الخضیب می دیدی

حنجرت را بهانه می دیدند                         بغش شان جنگ با علی دارد

کوفه با دیدنت هراسان گفت:                             چقدرکربلا، علی دارد!

خورجینی که در خیال خودش                       سود خلخال ها کلان تر بود

از هیاهوی نیزه ها فهمید                          از پدر هم سرت گران تر بود

رفتی از نیزه سر درآوردی                           بین سرها، سری درآوردی

ناقه ی عمه را حجاب شدی                      وقتی از سایه معجر آوردی

وحید قاسمی

***

علی اصغر

(4)

زره پوشیده از قنداقه، بی شمشیر می آید

شجاعت ارث این قوم است، مثل شیر می آید

 

به روی دست بابا آسمان ها را نشان کرده

چقدر آبی به این چشمان بی تقصیر می آید!

 

زبانش کودکانه است و نمی فهمم چه می گوید

ولی می خوانم از چشمش که با تکبیر می آید

 

به چیزی لب نزد جز آه از لطف ستم، اما

نمی دانم چرا از دست دنیا سیر می آید!

 

جهانی را شفاعت میکند با قطره ی اشکی

که از چشمش تو گویی آیه ی تطهیر می آید

 

چه زخمی خورده آیا بر کجای طفل شش ماهه!؟

که با خون دارد از این زخم بوی شیر می آید!

 

بخواب ای کودکم، لالا...، که سیرابت کند دشمن

بخواب ای کودکم، لالا...، که دارد تیر می آید

علی فردوسی

***

 

(5)

دریا تو، رودها به لبان تو می‌رسند                                آیینه‌ها، به نام و نشان تو می‌رسند

طعم لبان تردِ تو را تشنه است                                 آب دریاچه‌ها به فصل لبان تو می‌رسند

رندان تشنه لب، که تویی خضر راهشان                   پشت عطش، به آب روانِ تو می‌رسند

در کربلای خون و خطر، ای پناه عشق!                             آزادگان، به خط امان تو می‌رسند

"هو" می‌چکد ز حنجره‌ات، ای اذان سرخ!                  خون جامگان، به بوی اذان تو می‌رسند

گفتی "فیا سُیوف خُذینی" به بزم عشق              شش ماهه مرد! دل شدگان تو می‌رسند

آمد ز راه حرمله و آسمان شکافت                                خیل فرشتگان، نگرانِ تو می‌رسند

با حنجر نشسته به خون، گفته‌ای اذان

دل برده‌ای - قسم به خدا - از فرشتگان

رضا اسماعیلی

***

 

(6)

هر کی گوشش به سخن های منه

دیگه از تشنگی فریاد نزنه

 

هر چی یار داشته بابا فدا شده

بچه ها دیگه بابا تنها شده

 

بابای ما دیگه سقا نداره

رفته و برای ما آب بیاره

 

من از اون گوشه ی خیمه می دیدم

حرفاشو با قوم کافر شنیدم

 

می خواد از ماها خجالت نکشه

داره از دشمنا منت می کشه

 

نمی گم منت ذلت می کشه

بلکه منت هدایت می کشه

 

بچه ها دست بابا خونی شده

گمونم شش ماهه قربونی شده

 

عباشو طوری رو اصغر کشیده

گمونم خیلی خجالت کشیده

شهید غلامعلی رجبی

***

 

(7)

به روی دست من اینگونه که تقسیم شدی                         پیش اهل حرمم خوب تو تکریم شدی

آشکارا شده قرآنِ تنت جزء به جزء                                    مثل شق القمر ای ماه به دو نیم شدی

از حرم آمدنت آیت جاء الحق بود                                        زَهَق الباطلت آنجاست که تعظیم شدی

رزم دشمن کُش تو بر عطشت می ارزید                           گرچه از آب فرات این همه تحریم شدی

سند غربت و مظلومیِ این فتح تویی                                             فاتح قلّه تاریخ تو ترمیم شدی

همچنان روز علی روز جهانی داری                                    کربلا خم غدیر است و تو تقویم شدی

اکبرم حیدر و تو محسنِ این صحرایی                                این چنین بود که بر فاطمه تقدیم شدی

با سر تیر سه شعبه تو چه اُنسی داری                            خنده ات داد نشان دور زِ هَر بیم شدی

سخت پاشیدی و چون مشک تلظّی کردی                             در دل خاک بلافاصله ترسیم شدی

پاسخِ تشنگی ات را به تمسخر دادند                                باشد، امّا به خدا بر همه تفهیم شدی

بارش حنجر تو پشت ستم را لرزاند                                   درس عبرت شدی و بانی تحکیم شدی

محمود ژولیده