در این یادداشت، نه بناست اثبات شود که ما ایرانی ها خیلی مغمومیم، نه بناست مسئولان فرهنگی محکوم شوند که خیلی بی خیالند؛ بلکه سعی بر این است که کمی تعمق شود در بحث شادی عمومی به عنوان یک کل و شادی مردم بعد از باخت مقابل آرژانتین به عنوان یک مصداق و جزء.
1-یقینا بازی غیورمردانه و شجاعانه ی تیم ملی فوتبال ایران مقابل آرژانتین، افتخارآمیز و شادی آفرین بود، اما نکته این جاست که گل دقیقه ی 91 لیونل مسی، فارغ از کیفیت کاملاً قابل قبول بازی ایران مقابل آرژانتین، باعث شد حقیقتاً آه از نهاد همه ی ایرانیان برخیزد. پس قاعدتاً اگرچه ما غیورانه بازی کردیم و چیزی نمانده بود دروازه ی آرژانتین را هم باز کنیم، اما نهایتاً ما بازنده ی میدان بودیم!
حال سؤالی که پیش می آید این است که آن اقلیتی که در بخش های خاصی از شهر بیرون ریختند و به قول خودشان شادی کردند، آیا این بوق زدن های ممتد و هورا کشیدن ها در سطح برخی شهرها، حقیقتا از احساس رضایتشان نسبت به بازی غرور آفرین تیم ملی بود؟ پاسخ این است که هم آری و هم خیر! آری، چون همه ی کارشناسان از داخلی گرفته تا خارجی، بر تحسین برانگیز بودن کیفیت بازی ایرانیان اذعان داشتند و خیر، چون مگر ما نمی گوییم که اصطلاحا بعد آن گل دقیقه ی 91، «حالمان گرفته شد»، مگر همگی کل شور و شعفمان سرکوب نشد؟! پس این شادی از کجا نشأت می گیرد؟!
الغرض این که تقریبا حال و هوای تمامی ما ایرانیان، این بود که از بازی قوی تیم ملی خوشحال ولی از باخت با گل دقیق 91 مسی دچار یک ناراحتی توام با غافلگیری بودیم که در اصطلاح عامیانه، آن را «حالگیری» می نامند. پس فرآیند این ها هر چه بشود، منجر به بیرون ریختن و جیغ و سوت و کف و هورا نمی شود. نهایتا این می شود که همگی این قدر بی رمق شده باشیم، که بنشینیم در خانه و بگوییم حیف! خیلی عالی بازی کردیم ولی آخرش باختیم، ولی تیم خوبی داریم، ولی احسنت بر غرور بازیکنان و نیز کیروش، ولی آرژانتین چیزی نمانده بود به ما ببازد و خیلی ولی های دیگر، که این ولی ها، نهایتا باز هم رمقی در حد شادی کردن ایجاد نمی کند؛ بلکه حداکثر یک حس رضایت و لبخند درونی را به ثمر خواهد نشاند.
2-دقیقا بعد از بازی ما با آرژانتین، تیم غنا با آلمان مسابقه داشت. آلمان در بازی اول خود، پرتغال یعنی تیم بهترین بازیکن جهان که کریستیانو رونالدو باشد را 4-0 شکست داده بود. غنا در مقابل آلمان، بدون شک خیلی بهتر از ما در مقابل آرژانتین ظاهر شد. دو بار دروازه ی آلمان مدعی را گشود و نهایتا بازی با نتیجه ی 2-2 به پایان رسید. حال تصور کنیم که ما مثل غنا، دو بار نه دروازه ی آلمان، بلکه دروازه ی آرژانتینی را که از آلمان ضعیف تر است را گشوده بودیم و نهایتا هم بازی با تساوی به پایان می رسید، نه شکست. آن وقت چه می شد؟! برای همه ی ما غیر قابل تصور است! شاید از شدت هیاهو و شادی های زاید الوصف مردم، نمی دانم، مثلاً ممکن بود چهار راه ولی عصر کلا نشست کند و خیابان و زیر گذر به هم پیوند بخورند! یا مثلاً به دلیل صدای وحشتناک سیستم های صوتی خودروها، دیوار صوتی بشکند، یا مثلاً عده ای از سالمندان از فرط سر و صدا سکته کنند، یا مثلاً به دلیل سد معبر کارناوال ها، ده ها بیمار اورژانسی، در اورژانس جان به جان آفرین تسلیم کنند و وقتی به بیمارستان برسند که مسدودیت خیابان ها تمام شده باشند و چندین و چند یای دیگر.
الغرض این که بعد از تساوی غنا با آلمان، غنایی ها بیرون نریختند و نزدند و نرقصیدند. آیا غنایی ها بهتر از ما بازی نکردند؟ آیا نتیجه ی بهتری نگرفتند؟ آیا مقابل تیم قوی تری بازی نکردند؟ آیا غنایی ها دل ندارند؟ آیا غنایی ها شادی را دوست ندارند؟ آیا غنایی ها کمرشان قابلیت چرخش و قر دادن را ندارد؟ خلاصه چرا غنایی ها به این نتیجه نمی رسند که بعد از تساوی مقابل آلمان باید بیرون ریخت، ولی ما به این قطعیت می رسیم که باخت 1-0 این قدر پرافتخار است که به ازایش اگر بیرون نریزیم مدیونیم و خسر الدنیا و الآخرة! اصلا در کل ملل، می شود یک ملت را پیدا کنیم که بعد از باخت بریزند بیرون و بزنند و برقصند؟!
پاسخ دو سؤال فوق تقریباً مشخص ولی نگفتنش بهتر است! برخی سؤال ها، سؤالات خوبی اند، اما جواب های خوبی ندارند. با عرض شرمندگی، دو مورد فوق، از این قسم سؤالات بودند؛ پس به صرف طرحشان بسنده کرده و عبور می کنیم.
و اما بعد:
3-عزاداری های کاملاً رسمی و علنی و جشن های نیمه رسمی-نیمه خود جوش:
کجای اسلام عزیز، آمده که مثلا "عزاداری هایتان را خیلی پرشور و جمعی برگزار کنید و عزاداری مستحب است، اما هرگز در شادی اصرار نورزید و اگر هم خواستید چنین خبطی کنید، ترجیحا تعدادتان از سه الی چهار نفر تجاوز نکند. تجمع شادی بیش از سه، چهار نفره، ممنوع می باشد!" آیا اسلام عزیز و تشیع گران قدر، چنین دین و مذهبی هستند؟! قطعا خیر! ولی در عمل، نسخه ای که برای جامعه پیچیده می شود، عینا همین است. برخوردی که می شود، دقیقاً همین است و نگاهی که در برخی سطوح کلان و دید رایج وجود دارد، جز این نیست!
مثلاً بر اساس کدام قاعده ی فقهی و مطابق کدام قانون، جشن های شعبانیه، نباید به پر شوری عزاداری های ما باشد؟ آیا جز این است که اسلام دین اعتدال است؟ جز این است که اسلام دین شادی به هنگام و عزاداری به هنگام است؟ آیا عدالت و اعتدال جز این است که باید اصل «هر چیز به جای خویش نیکوست» رعایت شود؟
البته اخیرا این فرهنگ که شادی جمعی الزاما حرام نیست، دارد به تدریج نهادینه می شود، ولی نکته این جاست که این نهادینه شدن، از طریق آن نهادهایی که متولی عزاداری ها هستند، نیست.
4-مراجع عظام تقلید:
مراجع تقلید هم به عنوان معتمدترین و مورد وثوق ترین اشخاص برای همه ی طیف ها و اقشار مختلف جامعه، بهتر است در این مورد اعلان موضع صریح و شفاف و حدودی را معین بفرمایند که تکلیف طیف متشرع و مقید در مواجهه با این نوع شادی ها مشخص شود. بالاخره شرکت در این جنس شادی ها، برای مذهبیون توصیه می شود یا خیر و حرام است یا حلال؟
الغرض این که در بعضی موضوعات، تا مراجع عظام تقلید ورود نکنند، آن مسأله حل نمی شود؛ مبحث شادی های دسته جمعی، از این قسم است.
5-مسئولان فرهنگی با رویکرد متضاد:
اولا مسئولان فرهنگی در مورد شادی ها عمومی، نگاهی متضاد و مغشوش دارند؛ برخی معتقدند شادی حتی با اتفاقاتی تا حدی مغایر با شرع، بهتر از نبود شادی های دسته جمعی است، بعضی هم باور دارند که شادی دسته جمعی به شرطها و شروطها می تواند برگزار شود، و الا همان بهتر که برگزار نشود.
ثائیا همان طور که دو ماه از دوازده ماه عزاداری است، رواست که مثلا یکی دو ماه هم شادی باشد. این دیگر قاعده ی اعتدال و نگاه اسلام است و نه سلیقه ی یک مسئول یا یک سیاست گزار خاص. عزاداری ها تدریجی است و ماهیانه، اما شادی ها معمولا دفعتا و مثلا یک روزه است. این نوع نگاه که رویکردش به شادی این است که شادی خوب است اما نه خیلی، ولی عزاداری خیلی خوب است و هرچه بیشتر، بهتر، به نظر مطابق سلایق برخی اشخاص می آید نه اسلام عزیز و فرهنگ تشیع. اگر شادی حلال است، پس باید برای برگزاری و اجرای در خور شأن آن بسترسازی کرد، اگر هم حرام است، خب صریحا و رسما اعلام تا همه تکلیفشان روشن شود.
الغرض این که، مسئولان گمان نکنند که اگر مثلاً مسئولان فرهنگی شهرداری هستند، باید لبخند بزنند بر رخ شادی و اگر مثلا مسئولان فرهنگی نهادهای امنیتی و انقلابی هستند، باید اخم کنند به شادی! ساماندهی شادی همگانی، رویکردی واحد می طلبد.
6-یک سؤال از شادی کنان بعد از باخت:
یک نکته ی خیلی کوتاه هم به آن ده بیست درصد محترمی که بعد از شکست مقابل آرژانتین بیرون ریختند عرض کنیم؛ واقعاً ما برای رقص بیرون می آییم یا برای شادی؟ آیا ما مسلمان هستیم یا خیر؟ آیا رقص زن در مقابل مرد را همه ی مراجع عظام تقلید حرام نمی دانند؟ آیا رقص مختلط را همه ی مراجع عظام تقلید حرام نمی دانند؟ آیا ما مرجع تقلید داریم یا نه؟ آیا قانون رقص در ملا عام را ممنوع نمی داند؟ آیا نمی شود حدود را رعایت کنیم تا عرصه بر شادی های عادی و حلال و مجاز تنگ نیاید؟
راستی! آیا این قدر که از باخت 1-0 مقابل آرژانتین خوشحال می شویم، از بازی کردن خود ورزش فوتبال هم خوشحال می شویم؟ ورزش کردن را بیشتر دوست داریم، یا شادی کردن بعد باخت را، یا نه! اصلاً مقصود رقصیدن است، و مابقی مسائل بهانه است؟
الغرض این که، ما مردم ایران، خودمان، خیلی خوب خودمان را می شناسیم و سؤالات فوق هم ار فرط بدیهی بودن جواب هایش، خیلی نیاز به پاسخ ندارد! فتأمل!
حرف آخر این یادداشت:
مسئولان محترم! اگر فضای شادی حلال جمعی باز نشود، فضای شادی حرام گسترده تر می شود! به طور خودجوش! اگر واقعاً دلسوزید، به جای سکوت یا سرزنش مردم، مسیر درست را باز کنید؛ وگرنه، شادی ها به آن طریقی که نباید، خودش راه خودش را باز می کند به آن جا که نشاید!
و مردم عزیز! شادی کردن، در جمهوری اسلامی ایران، توسط مسلمین، راه و روشی دارد که اگر از آن شادی ها تصویر برداری شد، جهانیان فکر نکنند که ما هم مراسم هالووین، یا پارتی های کف خیابانی، یا از این قسم مراسم داریم